دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتظار» ثبت شده است

وقتی از بقیه هیچ توقعی نداری و  فقط چشم انتظار لطف و رحمت خدا هستی، بقیه هر کاری که برات انجام بدن، بهش برچسب لطف می زنی و  از لطف بقیه در حق خودت شاد میشی...

اما وقتی با چشم توقع به بقیه نگاه می کنی، اونا هر کاری که برات انجام بدن، به کارشون برچسب وظیفه می زنی و  با هر نقصی که توی کارشون باشه، ناراحت می شی...

برای همینه که آدمای قانع و کم توقع، آدمای شادی هستن و آدمای پر توقع، معمولا افسرده  و ناراحت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۹

طرفدار، وقتی از فوتبالیست یا هنرپیشه خوشش میاد، سعی می کنه خودشُ مث اون کنه. مث اون لباس می پوشه، مث اون راه می ره، مث اون حرف می زنه...

ماها، مدعی هستیم کارمون از دوست داشتن امام زمانمون گذشته و عاشقیم. عشق که دیگه اصلاً کارش شبیه کردن عاشق به معشوقه.

ماها که ادعا داریم عاشقیم و واله و منتظر... ماها چقدر شبیه امامون هستیم؟ اصلاً عاشق و منتظریم؟ یا این که ....

 

اینُ دیگه همه مون بهش اعتقاد داریم: این که جمعه به جمعه، دفتر اعمالمونُ می برن پیش امام زمانمون.

ولی بعضی هامون که مؤمن‌تریم و مخلص تر، معتقدیم نقل،‌ نقل هفته ای یه بار نیست. امام حاضر، امام ناظر هم هست. یعنی لحظه به لحظه شاهد اعمال و رفتار ماست. امام ما، بیشتر از خود ما از حال ما خبر داره و همیشه به یاد ماست، حتی وقتایی که خودمون یاد خودمون نیستیم!

قضیه یه جوریه که انگار، بیش تر از اون که ما  منتظر ظهورش باشیم، اونه که منتظر آماده شدن ماست.

خودمونیم! منتظر واقعی ماییم، یا خودش؟!

 

بعضی ها وقتی می گن امامشون غایبه، منظورشون اینه که حاضر نیست. امامی هم که حاضر و ناظر نباشه، امام بی خبره! عوضش بعضی ها وقتی می گن امامشون غایبه، منظورشون اینه که امامشون ظاهر نیست. این ظاهر نبودن، بیشتر از اون که عیب امام باشه، عیب چشم ظاهربین و غیب نشناس ماهاست...

بعضی ها توی پستو های ذهنشون، منتظر امامی غایب و غیر حاضر و بی خبر از همه جا هستن که پای خودش هم یه جایی مث جزیره خضرا گیره.

ولی بعضی ها ، چشم و دلشون پاک تره، منتظر امامِ غایبِ غیر ظاهر، اما حاضر و ناظرن که همیشه و همه جا، همراه دلشونه.

انتظار ما، کدوم شکلیه؟!

 

احادیث، مرتب به گوشمون خوندن که بهترین اعمال انتظار فرجه.

از همین جمله می تونیم نتیجه بگیریم که انتظار، جزء اعماله و صرفاً ثانیه شماری درونی نیست.

اینکه انتظار فرج، جزء اعمال به حساب اومده، معنیش اینه که انتظار فرج با نشستن و دست روی دست گذاشتن فرق می کنه.

منتظر فرج، مث زندانی سلول انفرادی، اهل چوب خط کشیدن روزا و سال ها نیست. آخه خوب می دونه که اگه فقط بشینه و چوب خط بکشه، تا ابد باید توی همون سلول تنگ و تاریک باقی بمونه...

منتظر واقعی مث کسیه که برای فرار کردن از اون سلول، به تلاش میفته و تقلا می کنه...

ماها انتظارمون چه شکلی و چه جنسیه؟

شکل چوب خط کشیدن و جنس دست روی دست گذاشتنه، یا  شکل تقلا و حرکت و جنب و جوش؟!

 

اونایی که تجربه کنکورُ داشتن، خوب می دونن من چی می گم.

از تابستون سال قبل که درس خوندن برای کنکور شروع می شه، انگار زمان مث برق می گذره و  توی چشم به هم زدنی، شب کنکور از راه می رسه.

عوضش از فردای کنکور تا یه ماه بعد که رتبه ها رو اعلام کنن، هر روزش مثل یه قرنه.

فرق قبل از کنکور و بعد از کنکور، اینه که قبلش کلی درسِ نخونده و  تستِ حل نکرده داریم. برای همین هم هست که  زمان زود می گذره. ولی بعدش، چون دیکه نه کاری داریم، نه اصلاً کاری دستمونه، زمان کند می گذره.

اینکه دوازده قرن انتظار فرج، به سرعت برق و باد گذشته، معنیش اینه که ما شیعه ها، برای ظهور، کلی کار عقب افتاده و روی زمین مونده داریم.

اگه کاری برای انجام دادن باقی نمونده بود، یا اگه اصلاً کاری دستمون نبود، هر یه روزِ این دوازده قرن، خودش یه قرن بود.

حواسمون به کارهای عقب افتاده مون هست؟ واقعاً چقدر داریم برای ظهور آماده می شیم؟

 

اگه امام زمان بیاد، ارزونی میاد. بی کاری هم ریشه کن می شه. از ترافیک و راه بندون و آلودگی هوا هم خبری نیست. حتماً یه راهی هم  برای درمان ایدز و سرطان و ام اس و بقیه مریضی ها پیدا می کنه. امام زمان، حتماً فلسطینُ هم از  صهیونیست ها می گیره.

مشکلات و دغدغه های ما آدمای این قرن همین هاست و فکر می کنیم امام زمان برای حل همین مشکلاته که قراره بیاد.

صد سال پیش، پدر بزرگ هامون فکر می کردن اگه امام زمان بیاد متفقینُ از ایران بیرون می کنه و  قحطی تموم می شه و وبا و حصبه بی درمان نمی مونه.

حتماً! هشتصد سال پیش هم اجدادمون فکر می کردن اگه امام زمان بیاد، مغول ها رو تار و مار می کنه...

ولی هیچ کدوم از این کارها، کار هایی نیست که از دست کسی غیر از امام زمان بر نیاد. برای همین هم هست که امام زمان، نه برای  بیرون کردن مغول ها ظهور کرد، نه برای اخراج متفقین..

قرار هم نیست برای ارزون کردن شیر و گوشت، ظهور کنه...

باید ذهنمونُ به آرزوهای بزرگ تر و امام زمان بزرگ تری خو بدیم!

 

بعضی کارها، شاید اولش از روی توجه و حضور دل باشن، ولی تکرارشون باعث می شه تا  کم کم  رنگ عادت بگیرن. چیزی هم که رنگ عادت به خودش گرفت، دیگه کار دل نیست. چون ما آدما این قدرتُ داریم که وقتی دلمون جای دیگه ست و حواسمون نیست، بازم عادت هامونُ درست انجام بدیم. مثلاً هزاری هم که دلمون مشغول باشه و ذهنمون جای دیگه، درست رانندگی می کنیم و خیالی نیست!

حالا یه سؤال!

چقدر  از دعای ندبه خوندن های ما، و عجل فرجهم گفتن های ما، توسل گرفتن های ما، از سر حضور قلبه و  چقدرش از روی عادت...

چقدر واقعاً منتظر ظهوریم و چقدر از سر عادت، ادای منتظر ها رو در میاریم؟!

 

«ایشالّا آقا خودش میاد و همه چی رو درست می کنه!»

تا حالا چند بار این جمله رو شنیدیم؟

خودمون چی؟ خودمون تا حالا چند بار تنبلی و کم کاریمونُ زیر پوشش همین یه جمله ساده و تکراری قایم کردیم؟

ماها منتظر چه جور امامی هستیم؟

امامی که میاد تا خودش یه تنه همه کارهامونُ برامون انجام بده و ماها رو تنبل و تن پرور کنه؟ یا امامی که میاد تا ما رو هل بده و مجبورمون کنه قرن های قرن عقب افتادگی انسان از انسانیت خودشُ جبران کنیم؟

ماها منتظر چه جور امامی هستیم؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۶:۲۳

دو جور انتظار داریم.

انتظار اول، معنیش دست روی دست گذاشتنه.

معنیش تسلیم بودن و نشستن و دل خوش کردن به قضا و قدره.

همچین انتظاری، صاحب خودش رو خوار و خفیف می کنه.

اون هایی که اهل همچین انتظاری باشن، ذلیل زندگی می کنن و دست آخر هم ذلیل می میرن...

بعضی ها فکر می کنن اون انتظاری که اسمش شده «افضل اعمال» همچین انتظاریه...

یه عده باورشون شده، اون انتظاری که از نماز و روزه و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر بالاتره، همچین انتظار و همچین انفعالیه...

ولی هیچ آدم منصفی، به همچین انتظاری، نمره قبولی نمی ده.

چه برسه به اینکه قرار باشه اسم همچین انتظاری رو بذاریم «افضل اعمال»

 

 

نقطه مقابل انتظار ذلیلاله، انتظار عزیزانه و عزتمنده.

توی همچین انتظاری، نشستن و درجا زدن و دست روی دست گذاشتن ممنوعه.

درست مث مهمونی که به جای نشستن، با حرکت کردن و آب و جارو کردن خونه انتظارشُ می کشیم.

انتظار عزیزانه،‌ از جنش نشستن و کاری نکردن نیست. از جنس بلند شدن و راه افتادن و کار کردنه...

همچین انتظاری، جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و بقیه عبادت ها رو هم در دل خودش داره.

برای همینم هست که اسمش شده «افضل اعمال»

چون که صد آید، نود هم پیش ماست...

 

فرق دارن...

خیلی هم فرق دارن ...

آدمی که بشارت شنیده و آدمی که از بشارت شنیدن بی بهره بوده، با هم فرق دارن...

کسی که یه بشارت تاریخی و تاریخ ساز رو از خدای خودش شنیده و به اون بشارن ایمان آورده، صاحب یه افق دور دسته ...

افقی که بهش امید و انرژی می ده ...

امید به یه فردای بهتر و انرژی برای به انتظار نشستن اون فردا.

انتظاری که از جنس نشستن و دست روی دست گذاشتن نیست.

از جنس جنب و جوش و به استقبال رفتن و آماده شدنه.

به قول فیلسوف ها، انتظاری که انتظار آماده گره...

مثل روزای آخر اسفند که همه جا صحبت عیده و هیچ کس آروم و قرار نداره!

آخه همه دارن آماده می شن برای ظهور بهار ...

 

 

داشتم می گفتم که فرق دارن...

خیلی هم فرق دارن ...

آدمی که بشارت شنیده و آدمی که از بشارت شنیدن بی بهره بوده، با هم فرق دارن...

آدمی که از بشارت شنیدن، بهره ای نبرده ، یا بشارت ها رو شنیده و به اون ها ایمان نیاورده، سر گردونه ...

برای همین هم به جای مستقیم رفتن و افق ها رو دنبال کردن، فقط و فقط دور خودش می گرده ...

اونقد می گرده و می گرده تا سرگیجه بگیره و زمین بخوره ...

بچه های کوچیک رو دیدی؟

وقتی چند دور، دور خودشون می گردن، دیگه نمی تونن مستقیم راه برن...

اولش تلو تلو می خورن و بعد می افتن روی زمین ...

اونجاست که یکی باید بیاد و دستشون رو بگیره و از زمین بلندشون کنه ...

یکی که از افق ها و بشارت ها با خبره!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۶:۰۸