دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشتباه» ثبت شده است

معمولاً آدم بعد از هر اشتباهی،  برای بار اول، دچار یه جور پشیمونی و عذاب وجدان می شه. ولی اگه اون اشتباه برای بار دوم تکرار بشه، دیگه پشیمونی و عذاب وجدان بعدش، به اندازه و شدت دفعه قبل نیست.

زمانی که انجام یه اشتباه، در اثر تکرار، شکل عادت به خودش بگیره، دیگه از اون پشیمونی و عذاب وجدان بعد از اشتباه، هیچ اثری باقی نمی مونه.  اتفاقاً بر عکس.

آدم از انجام کارهایی که براش  تبدیل  به عادت شده، به یه جور احساس رضایت درونی هم می رسه...

یکی از جدی ترین تهدید های عادت های زشت، همین احساس  خوشایند رضایتیه که به همراه دارن....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۹

می گفت:

کاش زندگی هم مث صفحه کلید، کلید  اسکِیپ داشت. هر جا تصمیم اشتباهی می گرفتیم با یه کلید ساده از تصمیمون منصرف می شدیم.

کاش زندگی هم مث صفحه کلید، کلید  کنترل زِد داشت. کلیدی که بشه باهاش همه مسیر های اشتباه رفته رو دنده عقب برگشت.

کاش زندگی هم مث صفحه کلید، کلید  اِسپیس داشت. کلیدی که بشه باهاش بین خودمون و عادت های بد، فاصله بندازیم.

کاش زندگی هم مث صفحه کلید، کلید آلت و اف چاهار داشت. اگه داشت، من باهاش همه پرونده های قدیمی ولی مفتوح  کینه و اختلاف و دلخوری رو  می بستم.

کاش زندگی هم مث صفحه کلید، کلید شیفت و  دیلیت  داشت. فکر کن باهاش چه عقده ها  و چه باور ها و چه خاطره های تلخی رو که نمی شد  برای همیشه از ذهن پاک کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۶

چند دقیقه دیگه، آفتاب هم طلوع می کنه و یه روز تازه، شروع می شه.

به قول قدیمیا، روز از نو، روزی از نو.

راستی روزی امروز من چیه؟

امروز خدای روزی رسون قراره برام چه لقمه ای بگیره و بهم تعارف کنه؟

نکنه لقمه امروزم هم مث لقمه های دیروز و پریروز باشه...

ولی اگه امروزم هم مث دیروز باشه، حتماً لقمه روزیش هم مث دیروز می شه.

باید روزم نو کنم تا روزیم هم نو بشه.

خدائیش هم دیگه بسه اینهمه روزای تکراری پشت سر هم.

یکی می گفت: آدمی که چند تا اشتباه رو مرتکب می شه، حال و روزش بهتر از کسیه که یه اشتباه رو چند بار مرتکب می شه.

اون آدم نوع دوم منم. یعنی هنوز مونده تا زندگیم بشه آزمون و خطا. زندگی و روزای من، روزای لجباز اصرار و خطان. روزای مثل همی که  همه شون دم غروب، مهر رونوشت برابر اصل می خورن.

زود اگه نجنبم، امروزم می شه مث دیروز، مث پریروز، می شه مث همه روزای که اومدن و رفتن و دستمُ نگرفتن.

ولی امروز رو می خوام یه جور دیگه باشم. امروز از همین اول صبح می خوام به جای یه لقمه نون،  دنبال یه لقمه نور باشم.

بالاخره، لقمه نون خودش از یه جایی پیدا می شه.

حالا که اینجوریه:

«صاحب حیّ عَلی! لقمه نوری بفرست...»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۳۰

معمولاً  توی نوجوونی و جوونی، آدم یه دوره از خود رأیی رو تجربه می کنه.  اون «غرور جوانی» هم که سعدی ازش حرف زده،  راجع به همین خودرأییه.

ولی معمولاً بیشتر  نوجوون ها و خود ما جوون ها، یکی دو بار که  در اثر  خود رأیی، سرمون به سنگ می خوره یا با کله می ریم توی دیوار،  به یه نتایجی می رسیم.  مثلاً کم کم به این نتیجه می رسیم که  شاید بعضی وقت ها، بقیه هم یه حرفای درستی برای گفتن داشته باشن.  شاید خود ما هم با همه  عقل کل بودنمون یه وقتایی اشتباه کنیم.

البته این نتایج رو معمولاً جایی با بلندگو اعلام نمی کنیم که آتو دست بقیه ندیم،‌ ولی خودمون  پیش خودمون  یه تصمیمایی می گیریم. مثلاً تصمیم می گیریم  که دفعه بعد، به جای وقتمون رو صرف تره خرد کردن برای حرفای بقیه کنیم، بشینیم و یه کم به اون حرفا فکر کنیم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۹