دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد» ثبت شده است

بعضیا هستن که به خاطر رفتار و کردارشون، نمی شه بهشون اعتماد کرد.  ولی خود این افراد، به بقیه اعتماد دارن و بالاخره زندگیشون رو می گذرونن.

بعضیا هم هستن که به خاطر وسواس فکری و بد گمانیشون، به هیچ کس اعتماد ندارن. ولی چون خودشون آدمای مقبولی هستن، بقیه به اونا اعتماد دارن. اتفاقاً  این دسته چون آدمای خیلی دیر باور و شکاکی هستن، اگه حرفی بزنن، اعتماد بقیه رو بیشتر جلب می کنن. 

ما یه استادی داشتیم که برای سوال های امتحانش، هر جوابی که می نوشتی، بالاخره یه اشکالی از  توش پیدا می کرد و نمره کم می کرد.

ولی وقتی همون استاد که انگار با «بیست دادن » قهر بود، به یکی داد بیست، فهمیدیم  دییگه مو لای درز جواب هایی که اون رفیقمون داده نمی ره. به همین خاطر هم هر وقت با همون استاد  امتحان داشتیم، یه راست می رفتیم سراغ جزوه همون رفیقمون...

اینجوری بود که نمره های ده و دوازده ی همه مون تبدیل شد به شونزده و هفده.

فقط به خاطر اینکه به مطالب جزوه ی خوب کسی اعتماد کرده بودیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۸

مدارا،  اگه از نوع خوب و پسندیده و عاقلانه ش باشه، معنیش می شه «راه اومدن» و «تحمل کردن» و «مهلت دادن»

طلبکاری که به بدهکار خودش مهلت می ده و پیش چشم مردم آبرو ریزی راه نمیندازه، اسم کارش مداراست.

معلم و استادی که ملاحظه هوش و استعداد و شرایط شاگردها و دانشجو های ضعیفش رو می کنه و باهاشون راه میاد،  اهل مداراست.

پدر و مادر و برادر و خواهری هم  که جیغ و داد و خرابکاری های  کوچیک ترین عضو خونه رو تحمل می کنن، کارشون یه جور مدارا کردنه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۵:۳۳

یه استاد پیر داشتیم که لابه لای خاطر هاش می گفت:

وقتی بچه بودم، بقال محل همیشه ازم می خواست حتماً اول صبح برم مغازه ش و ازش یه چیزی بخرم.

می گفت: صبح علی الطلوع، از تو که دشت بگیرم، تا آخر شب همینجور مشتریه که میاد توی مغازه م...

ولی وای به اون روزی که تو نیای و  سر صبح، این نیم سیر پنیر رو از من نخری...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۰۱:۰۹