دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

روی یه سطح صاف و صیقلی، لیز خوردن  آسونه.

حتی اگه چیزی که قراره لیر بخوره و سرسره بازی کنه، خودش صاف و صیقلی نباشه.

ولی اگه  دو تا سطح،‌ جفتشون  ناصاف و  زبر و  خشن باشن،  اون وقته که با هم درگیر و شاخ به شاخ می شن.

اینکه ماها،  اهل گذشتن و چشم پوشی کردن نیستیم،   شاید یه دلیلش بدی بقیه باشه.

ولی بدی بقیه به تنهایی کافی نیست.

 دلیل دیگه اش اینه که  ماها خودمون هم اونقدر ها صاف و آینه ای و زلال و صیقلی نیستیم.

و الا بقیه هر چقدر که بد باشن، به بدی مشرکان جاهل جگر خوار زمان پیامبر که نیستن!

پیامبر حتی قاتل حمزه  ی سید الشهدا رو هم بخشید.


 «دعوتید به خواندن کتاب اخلاق اجتماعی پیامبر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۷:۴۱

جاهلیت، معنی اش ندونستن نیست. 

جاهلیت یه جور سبک زندگیه.

توی سبک زندگی جاهلی،  بدی و اسائه ی ادب طرف مقابل، باید به شدید ترین  شکل ممکن جواب داده بشه.

خدا، پیغمبرش رو فرستاد که با این سبکِ زندگی مبارزه کنه.

بعد هم بهش فرمود: پاسخ یه بدی، به اندازه ی همون بدیه، نه بیشتر از اون، ولی...

ولی تویی که پیامبر مایی، بدی رو به جای بدی، با خوبی جواب بده.

تو، اهل بخشیدن و عفو کردن باش...

اینجوری می تونی دشمن خونی رو به رفیق جونی تبدیل کنی.

این وعده ی  آیه  34 سوره مبارکه ی فُصِّلَته.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۷:۴۰

اینکه چرا از بین همه ی  جانداران روی زمین، اسم شتر به کینه ای بودن بد در رفته و  «کینه ی شتری» معروف شده،  زیاد مهم نیست.

ما  اینجا کلاس ضرب المثل شناسی نداریم.

حرف شتر و کینه ی شتری رو هم  فقط به این خاطر پیش کشیدیم که بگیم آدم کینه ای و آدم کینه شتری، نمی تونه اهل بخشش و چشم پوشی باشه.

برای بخشیدن، اول باید خونه ی دل رو «کینه تکونی» کرد.


خدا بیامرز، آقای نلسون ماندلا، یه جمله ی  خیلی معروف داره راجع به  بخشش.

ماندلا  بعد از سرنگون کردن نظام آپارتاید گفت: «می بخشیم، ولی فراموش نمی کنیم»

 این  حرف ماندلا، من یکیُ  همیشه یاد روز فتح مکه میندازه.

اون روز هم  عده ای بودن که  می خواستن شعار انتقام  سر بدن و دقِّ دلی چند ساله شون رو خالی کنن.

ولی پیامبر پرچم رو از اونا گرفت و گفت که همه شعار بدن «امروز، روز رحمت و بخشیدنه»

ماجرا مال هزار و سیصد و چند سال قبل از تولد نسلون ماندلاست.



صد البته که  ما وقتی یکی مث پیامبرمون رو  داریم، نوبت به آقای ماندلا نمی رسه.

ولی اگه پیامبر ما،‌پیامبر بود و معصوم بود، ماندلا اتفاقاً یه آدم خیلی معمولی مث من و شما بود.

می خوام بگم بخشیدن و چشم پوشی کردن،  کار خیلی سختی نیست.

احتیاجی به داشتن مقام عصمت و نبوت و رسالت هم نداره.

من  و شمای معراج نرفته  هم از عهده اش بر میایم.

کافیه کمی  تمرین کنیم.


همه اش  پنج تا کلمه است.

جمله ی پرمعنایی که می گه: «فهمیدن همه، بخشیدن همه است.»

این یعنی ماها اگه از هم دلخور می شیم و کینه به دل می گیریم، دلیلش اینه که همدیگه رو درک نمی کنیم.

دلیلش اینه که خودمون رو جای طرفمون نمی ذاریم.

اگه خودمون رو جای طرفمون بذاریم، شاید بهش حق بدیم  و ببخشیمش.

به همین سادگی، به همین شیرینی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۹

آدم مُرده نمی تونه چیزی رو بذل و بخشش کنه.

تا حالا هم هیچ مرده ای به خواب هیچ زنده ای نیومده که بگه: فلان چیزُ بهت بخشیدم.

کسی هم اگه همچین ادعایی داشته باشه، کسی ازش قبول نمی کنه.

بخشیدن، کار آدمای زنده ست.  زنده باشیم!



بیایین هیچ وقت از بخشیدن خسته نشیم. بیایین ببخشیم بدون اینکه  توقعی داشته باشیم.

ما باید بتونیم  آزادانه ببخشیم، آزادانه و بی‌قید و شرط. بخشیدن با قید و شرط ما رو کاسبکار و تاجر و مغازه‌دار می‌کنه. ما باید بتونیم بدون انتظار حتی یک تشکر ساده ببخشیم.



 

بنده خدایی می گفت: «من تا حالا خیلی بخشیده‌ام، ولی همیشه  در عوض، نگاه تحقیرآمیز نصیبم شده!»

بهش گفتم: مشکلت اینجاست که بخشش هاتُ به خدا تقدیم نمی کنی.

آدما  فقط مثل صندوق پست ان. وقتی نامه‌ای پست می کنیم آیا به کیفیت صندوق پست هم فکر می‌کنیم؟ آیا برامون مهمه که صندوق نو و جدیده یا کهنه؟

ما فقط نامه‌ مونُ به امید این که به مقصد برسه، داخل صندوق می‌اندازیم. مقصد ما خداست.

بخشیدن آدما عین انداختن نامه توی صندوق پسته.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۲

دین با اعتقادات شروع می شه. با اقرار به توحید و نبوت. با قبول کردن معاد.

هر کسی که شهادتینُ  به زبون بیاره، مسلمونه  و اسمش میره جزء دفتر دین.

ولی دین فقط اعتقادات و باور ها نیست.

دین، با اعتقادات شروع می شه.


دین، با احکام و مناسک، ادامه پیدا می کنه. با نماز خوندن و دروغ نگفتن و زکات دادن و غیبت نکردن.

هر کسی که خودش و رفتار و گفتار و حرکاتشُ با واجب و حروم خدا تنظیم کنه، داره در راه دینداری قدم می زنه.

ولی دین، فقط به احکام توضیح المسائل خلاصه نمی شه.

نماز و روزه و واجبات و مستحبات، راهی ان برای رسیدن به مقصدی بالاتر.

مقصد دینداری، مکارم و کرامت های اخلاقیه.



 

پیامبرمون فرمود:

من مبعوث شدم تا مکارم اخلاقی رو به کمال برسونم.

باقی  صد و بیست و چهار هزار پیامبر خدا هم برای چیزی غیر از این مبعوث نشده بودن.

اخلاق مدار شدن آدم ها اون قدر مهمه که خدا حاضر می شه  بهترین بنده های خودشُ سروقت ابوجهل ها و ابولهب ها و فرعون ها و نمرود ها بفرسته.


 «دعوتید به خواندن کتاب اخلاق اجتماعی پیامبر»

حتی بهشت و جهنم و برزخ و قیامت هم برای این آفریده شدن تا ما در سایه ی اعتقاد به اون ها،  اخلاقی تر زندگی کنیم.



 

اعتقادات، فقط ذهنیت های ما رو تغییر می دن.

ذهنیت و نگرش کسی که به توحید عقیده داره، با ذهنیت و نگرش کسی که خدا رو باور نداره، فرق می کنه.

احکام و عبادات، رفتارهای ما رو عوض می کنن.

 رفتار کسی که خودشُ به  رعایت حلال و حرام خدا  مقید کرده، با رفتار یه انسان بی پروا و بی تقوا، فرق می کنه.

ولی اخلاق، خود ما و  ماهیت وجود ما رو تغییر می ده.

تغییری که اخلاق در انسان ها به وجود میاره ،‌ فقط به ذهنیت و رفتار خلاصه نمی شه.

اخلاق، از ما، مای تازه می سازه.

انسان ِ  عاری از اخلاق، حیوانیه با ضریب هوشی بالاتر از باقی حیوانات.

ولی انسان اخلاق مدار، فرشته ایه که بر خلاف باقی فرشته ها،‌ قدرت اختیار و انتخاب و اراده داره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۱

ممکنه ارزش های یه جامعه با ارزش های جوامع دیگه متفاوت باشه.

ممکنه آداب و رسوم یه فرهنگ با آداب و رسوم فرهنگ های دیگه فرق داشته باشه.

حتی  ممکنه ارزش ها و آداب و رسوم یه فرهنگ و جامعه ی مشخص هم در طول زمان دستخوش تغییر و تحول بشه.

ولی خیلی کم پیش میاد که اصول اخلاقی در طول زمان، از یه فرهنگ و جامعه به یه فرهنگ و جامعه ی دیگه تغییر کنه.

بخشش و  مهرورزی و گذشت، همیشه و همه جا جزء  رفتار اخلاقی به حساب میاد.

حلم و صبر و خویشتن داری هم به همین صورت.

می خوام بگم: زبان اخلاق، زبانی بین المللیه که همیشه و همه جا فهمیده می شه.

پیامبرهای خدا، برای اینکه دین خدا رو جاوید و  جهانی کنن، با مردم جهان به همچین زبونی حرف زدن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۸

قرآن، پر از داستان معجزه های رنگارنگه.

داستان معجزه هایی که باعث ایمان آوردن آدم ها نشدن، باعث سنگ دل تر شدن اون ها شدن.

معجزه هایی که کار  پیامبر ها رو آسون تر نکردن، کارُ سخت تر کردن.

اگه  تا قبل از آوردن معجزه، پیامبر ها رو دروغگو خطاب می کردن، بعد از آوردن معجزه، پیامبرها رو ساحر و کاهن صدا زدن.

می خوام بگم اون چیزی که دل آدم ها رو به سمت پیامبر ها جذب کرد،

اون چیزی که بیشتر از هر چیزی دیگه ای  باعث ایمان آوردن مردم شد، اژدها شدن عصا و زنده شدن مرده ها نبود؛ کرامت های اخلاقی انبیا بود.

خدا توی سوره ی آل عمران خطاب به پیامبرمون فرموده:

اگه درشتخو و  سنگدل بودی،  آدمهایی که عین پروانه دورتُ گرفتن،‌ از اطرافت پراکنده می شدن و تنهات می ذاشتن.

 «دعوتید به خواندن کتاب اخلاق اجتماعی پیامبر»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۴

اسوه ی اخلاق و انسانیت، قله ی کمال بشریت، عقل محض، حضرت محمد مصطفی فرمود:

به مکارم اخلاق پایبند باشید

زیرا اخلاق، مایه سربلندى است

و از اخلاق پَست دورى کنید

چون بی اخلاقی، انسان هاى شریف را پَست و بزرگوارى را از بین مى برد.

 

امام اولّ مون، امیر اهل ایمان، حضرت علی (علیه السلام) فرمود:

 حتی اگر به بهشت امید و باور نمى داشتیم

و از دوزخ نمى هراسیدیم

حتی اگر پاداش و کیفرى در میان نمى بود

باز شایسته بود که در طلب مکارم اخلاق برآییم،

زیرا  راه موفقیت و پیروزى در تحصیل مکارم اخلاق است.

 

 از رئیس مذهب مون، پیر بزگوار ائمه، حضرت امام صادق راجع به مکارم اخلاقی سوال کردن،

فرمود:

گذشت از کسى که به تو ظلم کرده،

رابطه با کسى که با تو قطع رابطه کرده،

عطا  به  کسی که از تو دریغ داشته است

و گفتن حق اگر چه بر ضد خودت باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۲

آدم کیف می‌کند مستعمره این آدم‌های خوشخو باشد و فقط صادرات آنها را وارد زندگی‌اش کند.

وقتی از بین این همه رستوران می‌کوبی و می‌روی یک جای خاص، دلیل دارد .

حتما برای این است که آن آشپز، غذا که می‌پزد، وقتی آماده شد رویش خُلق خوش رنده می‌کند،

 

 وقتی از بین این همه عطاری می‌روی یک عطاری خاص، بی دلیل نیست.

شاید دلیلش این باشد که آن عطار برایت گل بابونه و عناب که می‌پیچد، چهارتا پر خوشخویی هم می‌گذارد،

دلیل دیگرش این است که خدا، این طور دلش خواسته که روزی آدم های خوش اخلاق را زیاد کند.

وقتی از بین این همه قصابی ، می روی یک قصابی خاص،  حتماً حکمتی پشت سرش هست.

حکمتش شاید این باشد که اگر همه ی گوشت های آن قصاب  را با ذره‌بین زیر و رو کنی رگ  و پیی از بدخویی تویش نمی‌بینی،

حکمت دیگرش این است  که خدا،  به دل آدم های خوش اخلاق خاصیت مغناطیسی داده.

آدم های  خوش اخلاق بقیه را همه جور جذب خودشان می کنند!

 

وقتی  از بین این همه گل فروشی  راهت را مستقیماً  کج می کنی سمت یک گل فروشی خاص ، یعنی یک چیزی تو را به سمت خودش کشیده که رفته ای آنجا.

حتی اگر راهش دور باشد.

حتی اگر هنرش، هنری تر از بقیه نباشد.

گل فروش دوست داشتنی‌ تو، همان کسی است که همیشه ی خدا، چند تا شاخه خوشخویی معطر می‌گذارد لای دسته گلت.

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۰

طرفدار، وقتی از فوتبالیست یا هنرپیشه خوشش میاد، سعی می کنه خودشُ مث اون کنه. مث اون لباس می پوشه، مث اون راه می ره، مث اون حرف می زنه...

ماها، مدعی هستیم کارمون از دوست داشتن امام زمانمون گذشته و عاشقیم. عشق که دیگه اصلاً کارش شبیه کردن عاشق به معشوقه.

ماها که ادعا داریم عاشقیم و واله و منتظر... ماها چقدر شبیه امامون هستیم؟ اصلاً عاشق و منتظریم؟ یا این که ....

 

اینُ دیگه همه مون بهش اعتقاد داریم: این که جمعه به جمعه، دفتر اعمالمونُ می برن پیش امام زمانمون.

ولی بعضی هامون که مؤمن‌تریم و مخلص تر، معتقدیم نقل،‌ نقل هفته ای یه بار نیست. امام حاضر، امام ناظر هم هست. یعنی لحظه به لحظه شاهد اعمال و رفتار ماست. امام ما، بیشتر از خود ما از حال ما خبر داره و همیشه به یاد ماست، حتی وقتایی که خودمون یاد خودمون نیستیم!

قضیه یه جوریه که انگار، بیش تر از اون که ما  منتظر ظهورش باشیم، اونه که منتظر آماده شدن ماست.

خودمونیم! منتظر واقعی ماییم، یا خودش؟!

 

بعضی ها وقتی می گن امامشون غایبه، منظورشون اینه که حاضر نیست. امامی هم که حاضر و ناظر نباشه، امام بی خبره! عوضش بعضی ها وقتی می گن امامشون غایبه، منظورشون اینه که امامشون ظاهر نیست. این ظاهر نبودن، بیشتر از اون که عیب امام باشه، عیب چشم ظاهربین و غیب نشناس ماهاست...

بعضی ها توی پستو های ذهنشون، منتظر امامی غایب و غیر حاضر و بی خبر از همه جا هستن که پای خودش هم یه جایی مث جزیره خضرا گیره.

ولی بعضی ها ، چشم و دلشون پاک تره، منتظر امامِ غایبِ غیر ظاهر، اما حاضر و ناظرن که همیشه و همه جا، همراه دلشونه.

انتظار ما، کدوم شکلیه؟!

 

احادیث، مرتب به گوشمون خوندن که بهترین اعمال انتظار فرجه.

از همین جمله می تونیم نتیجه بگیریم که انتظار، جزء اعماله و صرفاً ثانیه شماری درونی نیست.

اینکه انتظار فرج، جزء اعمال به حساب اومده، معنیش اینه که انتظار فرج با نشستن و دست روی دست گذاشتن فرق می کنه.

منتظر فرج، مث زندانی سلول انفرادی، اهل چوب خط کشیدن روزا و سال ها نیست. آخه خوب می دونه که اگه فقط بشینه و چوب خط بکشه، تا ابد باید توی همون سلول تنگ و تاریک باقی بمونه...

منتظر واقعی مث کسیه که برای فرار کردن از اون سلول، به تلاش میفته و تقلا می کنه...

ماها انتظارمون چه شکلی و چه جنسیه؟

شکل چوب خط کشیدن و جنس دست روی دست گذاشتنه، یا  شکل تقلا و حرکت و جنب و جوش؟!

 

اونایی که تجربه کنکورُ داشتن، خوب می دونن من چی می گم.

از تابستون سال قبل که درس خوندن برای کنکور شروع می شه، انگار زمان مث برق می گذره و  توی چشم به هم زدنی، شب کنکور از راه می رسه.

عوضش از فردای کنکور تا یه ماه بعد که رتبه ها رو اعلام کنن، هر روزش مثل یه قرنه.

فرق قبل از کنکور و بعد از کنکور، اینه که قبلش کلی درسِ نخونده و  تستِ حل نکرده داریم. برای همین هم هست که  زمان زود می گذره. ولی بعدش، چون دیکه نه کاری داریم، نه اصلاً کاری دستمونه، زمان کند می گذره.

اینکه دوازده قرن انتظار فرج، به سرعت برق و باد گذشته، معنیش اینه که ما شیعه ها، برای ظهور، کلی کار عقب افتاده و روی زمین مونده داریم.

اگه کاری برای انجام دادن باقی نمونده بود، یا اگه اصلاً کاری دستمون نبود، هر یه روزِ این دوازده قرن، خودش یه قرن بود.

حواسمون به کارهای عقب افتاده مون هست؟ واقعاً چقدر داریم برای ظهور آماده می شیم؟

 

اگه امام زمان بیاد، ارزونی میاد. بی کاری هم ریشه کن می شه. از ترافیک و راه بندون و آلودگی هوا هم خبری نیست. حتماً یه راهی هم  برای درمان ایدز و سرطان و ام اس و بقیه مریضی ها پیدا می کنه. امام زمان، حتماً فلسطینُ هم از  صهیونیست ها می گیره.

مشکلات و دغدغه های ما آدمای این قرن همین هاست و فکر می کنیم امام زمان برای حل همین مشکلاته که قراره بیاد.

صد سال پیش، پدر بزرگ هامون فکر می کردن اگه امام زمان بیاد متفقینُ از ایران بیرون می کنه و  قحطی تموم می شه و وبا و حصبه بی درمان نمی مونه.

حتماً! هشتصد سال پیش هم اجدادمون فکر می کردن اگه امام زمان بیاد، مغول ها رو تار و مار می کنه...

ولی هیچ کدوم از این کارها، کار هایی نیست که از دست کسی غیر از امام زمان بر نیاد. برای همین هم هست که امام زمان، نه برای  بیرون کردن مغول ها ظهور کرد، نه برای اخراج متفقین..

قرار هم نیست برای ارزون کردن شیر و گوشت، ظهور کنه...

باید ذهنمونُ به آرزوهای بزرگ تر و امام زمان بزرگ تری خو بدیم!

 

بعضی کارها، شاید اولش از روی توجه و حضور دل باشن، ولی تکرارشون باعث می شه تا  کم کم  رنگ عادت بگیرن. چیزی هم که رنگ عادت به خودش گرفت، دیگه کار دل نیست. چون ما آدما این قدرتُ داریم که وقتی دلمون جای دیگه ست و حواسمون نیست، بازم عادت هامونُ درست انجام بدیم. مثلاً هزاری هم که دلمون مشغول باشه و ذهنمون جای دیگه، درست رانندگی می کنیم و خیالی نیست!

حالا یه سؤال!

چقدر  از دعای ندبه خوندن های ما، و عجل فرجهم گفتن های ما، توسل گرفتن های ما، از سر حضور قلبه و  چقدرش از روی عادت...

چقدر واقعاً منتظر ظهوریم و چقدر از سر عادت، ادای منتظر ها رو در میاریم؟!

 

«ایشالّا آقا خودش میاد و همه چی رو درست می کنه!»

تا حالا چند بار این جمله رو شنیدیم؟

خودمون چی؟ خودمون تا حالا چند بار تنبلی و کم کاریمونُ زیر پوشش همین یه جمله ساده و تکراری قایم کردیم؟

ماها منتظر چه جور امامی هستیم؟

امامی که میاد تا خودش یه تنه همه کارهامونُ برامون انجام بده و ماها رو تنبل و تن پرور کنه؟ یا امامی که میاد تا ما رو هل بده و مجبورمون کنه قرن های قرن عقب افتادگی انسان از انسانیت خودشُ جبران کنیم؟

ماها منتظر چه جور امامی هستیم؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۶:۲۳