شکرگزاری، چرا؟ چگونه؟
سوال : چرا باید تشکر کنیم؟
بارم: خیلی نمره.
جواب : باید تشکر کنیم تا نعمتهایمان زیادتر شود؛ رابطه شُکر و نعمت مثل رابطهی نور و دیدن است. نور اگر نباشد، دیدن تعطیل است ــ حالا مردمکها و عدسیها و چشمپزشکها و صنفِ عینکسازها هرچه میخواهند زور بزنند. شکر نعمتهای قبلی هم اگر نباشد، نعمتهای بعدی تعطیلند. این یکی از قانونهای جهان است و برو برگرد ندارد.
نتیجه می گیریم آنها که میخواهند نعمتهای بیشتری سمتشان سرازیر شود، نباید تشکر از نعمتهایی را که دارند، پشت گوش بیندازند. این یکی از وعده های خدا در قرآن است که فرموده: «اگر شکرگذاری کنید، نعمت هایتان را زیاد می کنم»
این یکی هم یکی از گلایه های خدا در همان کتاب آسمانی است که فرموده:
«بنده های شکر گذار من، چقدر کم هستند!»
**
دوستی می گفت:
شُکر با شِکَر توی یه چیز با هم شریک هستن. اون یه چیز هم چیزی نیست به جز شیرینی.
واقعیت اینه که شُکر و سپاسگذاری هم عین شِکر و قند، خیلی چیزها رو شیرین میکنه. چیزهایی بسیار بزرگتر و دلچسبتر از یه فنجون چای یا قهوه.
با نوشیدن یه فنجان چای شیرین، آدم یه نوع آسودگی و آرامشُ تجربه میکنه؛ توی عادت به شاکر بودن هم، طعم زندگی انسانی و آرومی رو خواهیم چشید که کم شیرین نیست . یه زندگی آروم که خیلیها دربهدر دنبالش هستند!
**
فقط ارئه ی بلیط نیست که نشانه ی شخصیت و انسانیت ماهاست.
انسانیت و شخصیت انسانی، هزار و یه دونه نشونه ی ریز و درشت داره.
یکی از اون نشونه های خیلی درشتش هم همین تشکر کردنه.
جایی نوشته بود:
«وقتی کسی برای ما کاری انجام می دهد،نمیشود رویمان را بکنیم آن طرف و انگار نه انگار!
اگر کسی کاری برایمان کرد یا کمکی بهمان داد، باید از او تشکر کنیم. این، یکی از واضحترین علامتها برای تشخیص انسان بودن یکی است. کسی که مدام دلش میخواهد مورد لطف قرار بگیرد ولی حتی یک اپسیلون حس تشکر و سپاسگذاری ندارد، از ضایعه ی فقدان شدید انسانیت رنج می برد. »
حتی توی فوتبال هم وقتی یکی گل می زنه، اگه اون گل حاصل یه پاس خوب باشه، پیش کسی که اون پاسُ داده می ره و شادی پس از گلُ با همون شخص تقسیم می کنه.
توی زندگی، بعد هر گلی که به سر خودمون و بقیه می زنیم، به فکر تشکر از اونایی باشیم که برای گلزنی ما، موقعیت سازی کردن!
تشکر کردن هم نشونه ی ادبه، هم نشونه ی سخاوت.
به قول یکی از دوستان اهل تمیز:
«چه کسی لذت میبرد از دیدن آدمیزاد طلبکاری که هر چه برایش کنی، برنمیگردد یک «خیلی ممنونِ» خفیف بگوید؟
چه کسی کیف میکند از بودن با آدم پررویی که حتی به اندازه گفتن یک «متشکرم» خشک و خالی هم با ادب و سخاوتمند نیست؟»
**
از پیامبرمان روایت شده که فرمود:
« خداوند در شکر را بر روی هر بندهای که گشود، در فزونی نعمت را بر روی او نبست.»
وقتی خواندن این حدیث، یاد کتابی افتادم که همین چند روز پیش مشغول مطالعه ی آن بودم. کتابی به اسم قدرت، نوشته ی آقایی به اسم راندا برن، ترجمه ی ابوالفضل یوسفی دارستانی.
شما را به شنیدن سطرهایی از همین کتاب، مهمان می کنم:
« من هزاران نفر را میشناسم که در بدترین موقعیتهای زندگی، توانستهاند زندگیشان را با شکرگزاری تغییر دهند. معجزات زیادی را میشناسم که در کمال ناباوری و در زمانی که به نظر میرسید هیچ امیدی وجود ندارد، در جهت تندرستی و سلامتی افراد به وقوع پیوستهاند؛ به طور مثال کلیههای از کار افتاده شروع به فعالیت کرده، بیماریهای قلبی علاج یافته، بینایی فرد برگشته، تومورهای سرطانی از بین رفته و استخوانها شروع به رشد و بازسازی خود کردهاند. من ارتباطهای از بین رفتهای را میشناسم که با شکرگزاری به صمیمانهترین نوع ارتباط مبدل شدهاند؛ ازدواجهای شکست خورده دوباره احیا شده، اقوام رانده شده دوباره به آغوش خانواده بازگشتند و ارتباط بین فرزندان و والدین یا معلمان و دانش آموزان کلادگرگون شده است. افرادی را میشناسم که با شکرگزاری از فقر به ثروت دست یافتهاند و یا افرادی که ضمن رهایی از ورشکستگی، توانستهاند جزو ثروتمندترینها باشند.من مردمانی را میشناسم که با شکرگزاری از افسردگی به یک زندگی سرشار از شادی و لذت رسیدهاند. همچنین افرادی که از بیماری اضطراب و تشویش یا سایر بیماریهای ذهنی نجات یافته و با شکرگزاری به تندرستی کامل ذهنی رسیدهاند.
پیامبران و انسانهای فرزانه در طول تاریخ از شکرگزاری بهره جستهاند زیرا همه آنها به خوبی میدانستند که شکرگزاری یکی از بزرگترین و والاترین راه های ابزار عشق است. آنها میدانستند که وقتی شاکر هستند ، کاملا در تطابق با قانون هستی عمل میکنند.»
**
من و شما تا وقتی گزارش ارسال پیامک قبلی خودمان را دریافت نکنیم، پیامک بعدی را برای همان شخص نمی فرستیم.
من و شما، فقط زمانی برای دوستان یا همکارانمان یک پیامک جدید می فرستیم که از رسیدن پیامک قبلی به دست آن ها مطمئن شویم.
وقتی گزارش ارسال پیامک قبلی به دستمان نمی رسد، متوجه می شویم که یا گوشی طرف خاموش است، یا در دسترس نیست. خلاصه که فرستان پیامک بعدی، بی فایده است.
جایی نوشته بود که :
روزی
مردی خواب عجیبی دید؛ خواب دید که پیش
فرشتههاست و به کارهای آنها نگاه میکند!
هنگام
ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تندتند نامههای را که
توسط پیکها از زمین میرسند، باز میکنند و داخل جعبه میگذارند.
مرد
از فرشته پرسید: شما چه کار میکنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز میکرد،
گفت: این جا بخش دریافت است و ما دعاها و درخواستهای مردم از خداوند را تحویل میگیریم.
مرد
کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند
و آنها را توسط پیکهایی به زمین می فرستند. مرد پرسید: شماها چه کار میکنید؟ یکی
از فرشتگان با عجله گفت: این جا بخش ارسال است. ما الطاف و رحمتهای خداوند را
برای بندگان به زمین میفرستیم.
مرد
کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است. مرد با تعجب پرسید: شما چرا
بیکاری؟ فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب
شده، باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد
از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟
فرشته
پاسخ داد:
بسیار ساده! فقط کافیست بگویند «خدایا شکر!»
نمی دونم شنیدن این داستان کوتاه، چه حسی را در شما زنده کرد، ولی من با خواندن این داستان، یاد حدیثی از امام صادق افتادم که فرموده:
« خدا هیچ نعمتى به بنده اى نداد که آن نعمت را در دل بشناسد، و در ظاهر به زبان خدا را سپاس و ستایش کند ، مگر اینکه براى او به فزونى آن نعمت امر شود .»