خواهش و نیایش (18)
خدایا!
آبرو رو خودت می دی و خودت میگیری...
آبرومند اونیه که تو بهش آبرو داده باشی و بی آبرو، کسیه که پیش تو بی آبرو باشه، نه پیش چشم مردم.
خدایا!
نه بهم اجازه بده با آبروی کسی بازی کنم. نه اجازه بده کسی با آبرویی که تو بهم دادی بازی کنه...
کمکم کن تا آبرومند زندگی کنم و آبرو مند بمیرم.
خدایا!
عیب های ظاهر رو خیلی ساده می شه با یه لباس شیک، از بقیه مخفی کرد.
ولی با عیبای باطنیم چه کنم؟
با غرورم. با خودخواهی هام. با ترسایی رنگارنگی که خیلی بچه گونه هستن، ولی توی همین بزرگی و جوونی هم دست از سرم بر نمی دارن...
خدایا!
عیبای باطنیم رو خودت بپوشون...
عیبی که از خیلی هاش فقط خودم و خودت خبر داریم.
خدایا! کمکم کن تا حواسم بیشتر از قبل به لباس حیا و تقوی باشه....
کمکم کن تا لباس حریر روحم رو سفید نگه دارم....
خدایا!
می خیلی وقتا توی حسا و کتاب همین دنیای دو روزه هم می مونم. خیلی وقتا دخلم به خرجم نمی خونه. خیلی وقتا هشتم گروه نهمه. دیگه چه برسه به قیامت. چه برسه به آخرتی که قراره مثقال و سر سوزن توی اون حساب و کتاب و عقوبت داشته باشه...
خدایا!
راه بیا باهام. تخفیف بده. بدهی های معوقم رو ندیده بگیر. کم . کاستی هامُ ببخش. دیرکردها و جریمه ها رو قلم بکش....
یک کلمه: خدایی کن برام!