خواهش و نیایش (6)
خدایا!
زبون، این عضو گوشتی چند صد گرمی، تا الآن خیلی ها رو زمین زده. خیلی ها رو از چشم تو و بنده های تو انداخته، خیلی دل ها رو شکسته و خیلی دوستی ها رو به هم زده.
خدایا!
کاری کن که از زبون من، همچین خطاهایی سر نزنه.
اجازه نده که زبونم از اون زبون های سرخود باشه...
کمکم کن تا بتونم زبونم رو نگه دارم و فقط کلمه هایی رو به زبون بیارم که تو و بنده های خوب تو رو خوش بیاد.
خدایا! دوستای واقعیمُ ازم نگیر.
دوستایی که ضعف هامُ می دونن،اما به دل نمی گیرن.
دوستایی که نقص هامُ می فهمن، اما به روم نمیارن
خدایا! یه کاری کن که همه رفیقام، رفیق واقعی باشن...
رفیقایی که پیش رو و پشت سر بودن براشون فرق نمی کنه و یه رنگن....
خدایا! دور و برمُ از رفیقای یه رنگ و زرنگ پر کن...
خدایا!
دل کندن رو برام آسون کن.
کاری کن تا اگه بخششی می کنم، به طمع جبران نباشه.
کاری کن تا سخاوتم رو با منت، بی اجر نکنم.
خدایا!
کمک کن تا تنگ چشمی رو کنار بذارم و بقیه رو از نعمت هایی که تو بهم می دی بی نصیب نذارم.
کمکم کن تا نعمت های تو و دارایی های خودم رو به چشم امانت نگاه کنم و امانت دار خوبی باشم.
خدایا!
خوب می دونم بین همه آدمایی که روزمرگی کار هر روز و هر شبشون شده، یه بنده هایی هم داری که مث گنج مخفی می مونن.
خدایا!
من، ازت آشنایی با همین گنج ها رو می خوام .
گنجایی که عمق نگاهشون، نگاهمُ به زندگی عوض می کنه..
خدایا!
نفس گرم و پر از شفای بنده های خوب خودت رو از من دریغ نکن؛.