دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یوسف» ثبت شده است

کاروان تجاری قصه ی یوسف، توی بیابون های کم آب و  علف کنعان،  دنبال آب می گشتن تا رفع تشنگی کنن.  برای همینم مامور آبُ فرستادن تا دَلوُ به چاه بندازه و براشون آب بکشه.

ولی ماموری که به جستجوی آب،  دلوُ به چاه کشیده بود، به جای آب، یوسفُ با ریسمان دَلو بالا  کشید.

حالا شما پیش خودت تصور کن کاروانی که  دنبال یه سطل از  آب شور کنعان می گشته و به جاش به یوسف رسیده، چه حسی داره!

می خوام بگم خدا بیشتر از خود ما خیر و صلاح ما رو می دونه.

افق دیدش هم از افق دید ما بالاتره.

ما توی زندگی مون به پیدا کردن یه لقمه نون و یه جرعه آب هم راضی هستیم، ولی خدا یه وقتایی این لقمه ی  نون و  جرعه ی آبُ ازمون دریغ می کنه تا به جاش گنجی مث یوسفُ بذاره توی سفره مون.

**

قصه ی کاروانی که دنبال آب می گشتن و به جاش یوسف پیدا کردنُ‌ براتون گفتم.

اجازه بدید قصه ی موسی رو هم بگم.

موسی هم توی اون بیابون سرد و تاریک، دنبال یه شعله  ی آتیش می گشت.  خانمش موقع وضع حملش رسیده بود و موسی می خواست خودش و اهل و عیالشُ با یه آتیش جمع و جور، گرم کنه. آتیشی که با نورش، بشه چند قدم اون طرف ترُ هم دید.

ولی خدا، توی اون بیابون سرد و تاریک، توی اون سرزمین مقدس، به موسایی که دنبال شعله ی  آتیش می گشت، نور نبوت و ید بَیضا بخشید.

نوری که موسی می تونست با اون، به جای چند قدم اون طرف تر،  همه ی حقایق هستی رو تماشا کنه.

نوری که با اون موسی می تونست به جای اهل و عیالش، نسل های پی در پی انسان ها رو نجات بده.

یه وقتایی خدا، بیشتر از اون چیزی که ما می خوایم و دنبالش می گردیم، برامون در نظر گرفته!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۴۱

نقل شده که یه روز عده ای از اهل تصوف نزد امام رضا رفتن و به همون لباس های به قول ما شیک امام اعتراض کردن .

امام هم در مقام جواب، یوسف رو براشون مثال زد که منصب پیامبری داشت و با این حال، گاهی قبای ابریشمی با دکمه های طلایی می پوشید.

 

 با این وجود، روایت شده که   درمحیط خانه امام رضا علیه اسلام آثاری اززندگی اشرافی وجود نداشت  و امام اززیور وزینت استفاده نمی کردند، مگر این که خود را به عود هندی خام بخور می دادند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۸

این حسادت و کینه چه کارایی که نمی کنه.

شیطون اگه به آدم  و مقامش حسودیش نمی شد، جاش هنوز اون بالا ها بود.

برادرای یوسف اگه به داداش خودشون حسودی نمی کردن،  پاره تنشون رو نمی انداختن داخل چاه که چشم پدرشون از غصه سفید بشه.

ابولهب اگه به مقام  و  معنویت پیامبر  حسادت نمی کرد، برادرزاده خودش رو اون همه آزار نمی داد  و  رسوای دو عالم نمی شد.



اونجور که تعریف می کنن،  ابولهب، چون مریض شده بود و نمی تونست توی جنگ بدر شرکت کنه، داشت از غصه دق می کرد!

 دست آخر هم  یکی دیگه رو به جای خودش فرستاد که جاش اونجا خالی نباشه!

از طرف هم قول گرفت که چار تا تیر هم به نیت اون  به سمت پیامبری که پسر برادرش بود پرتاب کنه! 

اصلاً به احتمال زیاد، ابولهب،  از غصه ی همین نرفتن به جنگ بود که چند روز بعدش مُرد!

کینه و حسادت،‌ آدم رو اینجوری می کنه ....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۶