جاتون خالی، خیلی سال پیش که ما بچه مدرسه ای بودیم، مدرسه مون دو تا ناظم داشت.
یکیشون همچین خوش رو و بشاش...
خربزه مشهدی شیرین چقدر می چسبه؟ اون ناظم اولی مدرسه مون همینجوری بود.
بچه ها با اینکه زنگ تفریح ها از کت و کولش بالا می رفتن، ولی هم جلوش، هم پشت سرش به حرفاش گوش می دادن....
ولی عوضش چشمتون روز بد نبینه ناظم دوم رو ...
فقط بلد بود نعره و داد بزنه و روترش کنه...
یه لیوان سرکه ترش ، اونم الآن، چقدر نخواستنیه؟ ناظم دومیه همینجوری بود!
جاتون خالی، کاریکاتورش هم پشت همه درهای کلاس و دستشویی و روی میزها پیدا می شد.