دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کار» ثبت شده است

نزدیک ترین واژه در قرآن، به کار گروهی، واژه ی تعاونه.  تعاونُ می شه در فارسی همیاری ترجمه کرد.

 آیه های قرآن رو که  راجع به تعاون جست و  جو  کنیم ، اوایل سوره  مائده، توی آیه دوم، می بینیم خدا از دو جور تعاون صحبت کرده.

یکی، تعاونی که فرموده اهلش باشید؛ دوم   تعاونی که ازمون خواسته سراغش نریم.

اگه آیه رو از روی یه ترجمه روون بخونیم ، می بینیم  نوشته:

«و در نیکوکارى و پرهیزگارى با یکدیگر همکارى کنید، و در گناه و تعدّى دستیار هم نشوید»

 پس تعاون و همیاری و کارگروهی  چیز خوب و لازمیه ، ولی نه هر نوع تعاونی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۲۶

مونده بود سر دو راهی …

نه می تونست قید اون موقعیت استثنایی رو بزنه ، نه دلش می اومد پدر پیرش رو یه سال تنها بذاره و بره خارج…

مادرش دو سال قبل فوت کرده بود و حالا پدر پیرش غیر از خدا  و اون ، کس دیگه ای رو نداشت ، از یه هفته پیش که اون پیشنهاد رو بهش داده بودن ، کارش شده بود سبک و سنگین کردن شرایط؛

ولی هر چی بیشتر فکر می کرد ، تصمیم گرفتن براش سخت تر می شد.

غرق همین فکر و خیال ها بود که تلفنش زنگ زد، علی رفیقش بود، بعد از سلام و علیک و شوخی های همیشگی ، پرسید :

«چیه؟ هنوزم رفتی گل بچینی؟

بابا اون طرف منتظرن،  یه هفته ست دارم امروز و فردا می کنم براشون. می رن سراغ یه نفر دیگه ها!

وجدانی اگه می خوای بگی نه، همین الآن بگو تا من یه خاک دیگه ای توی سرم بریزم.

می ترسم دست دست کردنای تو ، دست منم کار بده »

هر جوری بود برای دادن جواب نهائی ت پس فردا مهلت گرفت ، ولی می دونست این دو سه روز هم ، مثل همون یه هفته ، به شک و دودلی می گذره …

با خودش گفت :

«کار همینجا هم پیدا میشه ، حالا با حقوق اونجا نشد ، با حقوق کمتر …

ولی اگه اتفاقی برای بابام بیفته باید یه عمر حسرت بخورم، ما از اون طرف …

اصلا دیگه اون طرف  رو بی خیال … الآن یه هفته ست بین این طرف و اون طرف معلقم… مرگ یه بار ، شیون هم یه بار… »

اینا رو گفت و شروع کرد به شماره گیری ..

طرف هنوز سلام نکرده بود که پرید وسط حرفش و گفت :

«دنبال یکی دیگه باش ، من نیستم »

*****

توی خونه نشسته بود که تلفنش زنگ زد ؛ علی ، رفیقش بود…

با خودش گفت : حتما می خواد راضیم کنه تا نظرم رو عوض کنم .

با بی میلی ، گوشی رو برداشت ولی از پشت گوشی شنید که :

«با یه نفر دیگه ، صحبت کردم ، قبول کرده جای تو بیاد ، ولی چون اینجا با یه شرکت قرار داد داره ، باید یکی رو بذاره جای خودش …

اونجا رو که نیومدی، حداقل اینجا رو قبول کن …

پولش هم خوبه…»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۱۰

اولین خواستگارم بود و واقعا نمی دونستم چی بگم.

چند دقیقه ای به سکوت گذشت و آخر سر برای اینکخ توپ رو  به زمین حریف بندازم ، گفتم :

نمی خواین از خودتون بگین؟

پرسید : مثلا از چی بگم؟

جواب دادم: از تحصیلاتتون ، از شغلتون، از برنامه تون برای آینده، شرایطتتون برای ازدواج

گفت : می دونی، آدما درس می خونن تا مدرک بگیرن، مدرک هم میگیرن تا کار پیدا کنن ، بعدش هم کار می کنن تا پول در بیارن . حالا پول رو واسه چی می خوان؟ برای اینکه خونه و ماشین بخرن، بعد هم ازدواج کنن و خوش باشن . ولی من ، همین الآن هم خونه دارم ، هم ماشین ، هم به اندازه کافی پول . پس احتیاجی به شغل ندارم و نداشتم . دقیقا به همین علت هم زحمت درس خوندن و کاغذ سیاه کردن رو به خودم ندادم.

گفتم : ولی درس خوندن که فقط برای مدرک گرفتن نیست ، برای اینه که آدم به کمال برسه ، هر چند قبول دارم که تنها راه کمال،دانشگاه نیست.

شغل هم فقط برای پول در آوردن نیست ،برای اینه که آدم در مقابل خدماتی که از بقیه می گیره، خدمتی به اونها بکنه و با اندازه توانش گره ای از گره های جامعه رو باز کنه .

آدم اگه پول هم داشته باشه ، باز نباید بیکار بشینه و فقط مصرف کننده زحمت بقیه باشه.

گفت : حرفاتون قشنگه ، ولی یه زندگی راحت و قشنگ و بی زحمت ،خیلی بهتر از حرفای قشنگه… وقتی من می تونم راحت زندگی کنم ، چرا خودم رو به زحمت بندازم؟ یه عمر جون بکنم و از دست این و اون حرص بخورم فقط واسه اینکه مفید باشم؟ می خوام صد سال سیاه اینجوری نباشه و نباشم ، اصلا مگه آدم چند سال جوونه ؟

سرگرم همین بحث ها بودیم که مامانم زنگ زد و گفت :

اگه حرفاتون تموم شده ، بیاین توی پذیرایی که همه منتظرن، خانواده آقا داماد باید توی یه مراسم دیگه هم شرکت کنن …

این یعنی حرفای خصوصی مون رو باید تموم می کردیم و از اتاق بیرون می اومدیم.

دو روز از روز خواستگاری می گذشت  و قرار بود  امروز برای گرفتن جواب تماس بگیرن.

توی این دو روز همه کارم شده بود نشستن و فکر کردن.

مامان اومد توی اتاق و پرسید : بالاخره حاضری یه نه ؟ الآنه که زنگ بزنن . خونواده خوبی هستن ها! »

خودم رو جمع کردم و گفتم : «نه! تا وقتی پسرشون خوش بودن و به کار کردن ترجیح بده ، نه!»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۰۹

نمی دونم تا حالا خط  های تولید کارخونه رو دیدین یا نه؟

هر خط تولیدی یه تسمه نقاله داره که قطعات روی اون سوار هستن و یکی یکی جلو میان...

اگه آدمی که وظیفه بسته بندی کردن اون قطعات رو داره،‌ شل بجنبه، یا دست از کار بکشه، قطعات همینجور پشت هم تلنبار میشن و کل خط تولید به مشکل بر می خوره...

عمر ما هم بی شباهت به همون تسمه نقاله ی خط تولید نیست ...

خدا، توی  سوره انشراح،  به پیامبر فرموده:

«فَإذا فَرَغتَ فَانصَب»

یعنی چی؟

یعنی وقتی از یه کار مهمی فارغ شدی، مشغول کار مهم بعدی شو!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۰۲

کسی که کار امروز خودش رو به فردا می سپاره، ضرر می کنه.

در این شکی نیست و بزرگای ما هم به ما همین رو گفتن ....

حالا اکه اینجوریه و یه امروز و فردا کردن ساده مساوی با ضرره،  فکر کنید کسی که کار این ماه خودش رو به ماه بعد و کار امسال رو به سال بعد موکول می کنه باید چه حال و روزی داشته باشه...

فکر کن چند تا حسابدار خبره باید جمع بشن تا ضرر و زیان کسی رو محاسبه کنن که کار بیست و دو سالگی خودش رو به بیست و سه سالگی موکول می کنه.

برای فرار از عواقب اینجور ضرر و زیان ها، باید حواسمون به گردش  ایام و گذر سال ها باشه.

اونم خیلی زیاد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۰۰

هم هر روز تازه ای که برای ما شروع می شه یه مأموریت ویژه داره، هم مایی که قراره عمری داشته باشیم و اون روزُ  به شب برسونیم.

پس اگه مأموریت  و کار امروز رو به فردا بندازیم،  مأموریت و کار فردا رو کی انجام بدیم؟

کسی که کارهای امروزش رو به فردا موکول می کنه، هم روزهاش رو اسراف می کنه، هم از رودخانه عمر و  قافله زمان  عقب می مونه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۳

از قدیم و ندیم گفتن: کار، امروز رو به فردا نیفکن.

چرا؟  چون ما ها که به وجود خدای حکیم ایمان داریم، معتقدیم خدا هیچ مخلوقی رو بی حکمت و عبس و بیهوده نیافریده.

هر مخلوقی با یه مأموریت ویژه با به هستی می ذاره  و روز ها هم از این قانون کلی مستثنا نیستن. آخه روز ها هم  آفریده و مخلوق خدا هستن....

پس:  هر روزی با یه مأموریت ویژه شروع میشه. ماموریت و هدفی که با ماموریت و هدف روزای قبل و بعدش متفاوته...

خدا هیچ  دو تا مخلوقی رو شبیه به هم نیافریده.

پس هیچ روزی هم شبیه روزای قبل و بعدش نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۱