دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پرسش» ثبت شده است

فکرش رو بکن ...

توی همه تاریخ ، از اون اول اول ، تا الآنی که من و تو هم صحبتیم، یه نفر ، فقط و فقط یه نفر بیاد و جرئت کنه که بگه : «از «من» سوال کنید ، هر چی می خواین از من بپرسید ، منی که  راه های آسمون رو بهتر بلدم تا راه های زمین ، ازم بپرسید قبل از اینکه از دستم بدید ... »

فکرش رو بکن همچین کسی پیدا بشه ولی بیان از روی تمسخر ازش بپرسن موهای سر ما چند تاست؟

فکرش رو بکن ببین میسوزی یا نه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۵۲

درسته که به ما گفتن  جواب همه سوال های جدی زندگیمون  رو می تونیم و باید از قرآن بگیریم .

ولی قرآن فقط کتاب جواب و حل المسائل نیست .

کتاب سوال هم هست ، سوال هایی که جوابشون رو باید با نگاه دقیق تر به بیرون و رجوع عمیق تر  به  خودمون پیدا کنیم ...

سوال هایی که فکر کردن به اون ها باعث میشه تا تصمیم بگیریم چشم هامون رو بشوریم و جور دیگه نگاه و زندگی کنیم .

حالا خودمونیم ، خدایی که این سوال ها رو برای ما مطرح کرده ، جواب اون ها رو بلد نبوده؟

یا بلد بوده می خواسته ما رو اذیت کنه ؟

یا اینکه نه ،  خدا دانای کله و قصد اذیت هم نداره ، ولی توی پرسیدن خیری هست که توی جواب دادن  صرف نیست!



قرآن رو که باز کنی ، می بینی سوره به سوره ش پر از سواله ...

سوال هایی که خدا از آدم های بی خدا  و بعضا مومن و با خدا  پرسیده .

تا حالا  به این فکر کردی چرا خدا به جای اینکه لب کلام رو بگه ، اون ها رو به صورت سوال مطرح کرده ؟

به نظر تو یه دلیلش این نیست که خدا فعاله و هیچ فعالی از تنبلی خوشش نمیاد ؟

حقیقت اینه که اگه خدا با تنبلی دهن و فکر و روح ما ، مخالف نبود ، هیچ سوالی رو برای ما مطرح نمی کرد ...

شما رو نمی دونم ، ولی من عاشق اون استاد هایی هستم که به جای نشستن و جزوه گفتن ، فقط بلدن سوال های قشنگ ولی مهم و جدی مطرح کنن ...

از من بپرسی می گم  بهترین وارث پیامبر ها ، همین استاد هان !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۴۷

بعد از اینکه سقراط به اتهام فاسد کردن اخلاق جوون ها و بی احترامی به خدایان یونان کشته شد، شاگردش افلاطون همیشه می گفت : سقراط ، بهترین و خردمند ترین فرد آتن بود  چون فقط سقراط بود که می دونست که نمی دونه ...

سقراط نه دانشکده ای داشت ، نه آکادمی ، نه کلاس درس نه منبر وعظ و خطابه و کرسی استادی.

مثل پیامبر ها راه می افتاد وسط کوچه های آتن و با جوون ها می نشست .

همه کار سقراط این بود که  با جوون ها بشینه و از شون سوال بپرسه ، سوال هایی که بهشون ثابت می کرد خیلی از چیزها رو نمی دونن و  تصورشون درباره خیلی از چیزها غلطه.

 

 

هر کدوم از ما ها به یه سقراط توی زندگیمون احتیاج داریم .

یکی که مدام ازمون  سوال بپرسه و با پرسش هاش بهمون بفهمونه که اگه بشمریم ندونسته هامون رو ، هزار هزار تا کهکشان پیش حجمشون هیچه ...

یکی که ازمون بپرسه : «تقوی و عدالت و فضیلت خوبه یا بد ؟»

یکی که وقتی گفتیم  تقوی یا عدالت یا فضیلت چیز خوبیه ، ازمون معنی این چیزها رو بپرسه.

یکی که وقتی توی گفتن معنی این مفهوم ها موندیم و تسلیم شدیم ، مواخذمون کنه که چرا رای به خوب بودن چیزی دادیم که هنوز نمی دونیم واقعا چیه ...

 هر کدوم از ما جوون ها  به یه سقراط توی زندگیمون احتیاج داریم .

هر کدوم از ما ها می تونیم سقراط خودمون و بقیه باشیم ، دانش زیادی نمی خواد سقراط شدن ، فقط باید بدونیم که نمی دونیم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۴۵

جایی به نقل از بزرگی نوشته بود :

«مرد هوشمند را از پاسخ‌ هایش می‌توان شناخت، مرد فهمیده را از پرسش‌ هایش.»

فیلسوفی فرانسوی  هم گفته :

«از روی سؤال‌ های شخص، بهتر از جواب‌ های او می‌توانید درباره‌ اش قضاوت کنید.»

یکی از بزرگان ادبیات خودمون هم معتقده :

«دانا هم داند و هم پرسد، نادان نداند و نپرسد.»

و اما انگلیسی ها دو ضرب المثل کاملا متضاد دارن .

آخه هم میگن : «بپرس تا بدانی» ، هم میگن : «نپرس تا دروغ نشنوی»

بالاخره ما که نفهمیدیم بپرسیم یا نپرسیم !

حالا از انگلیسی ها که بگذریم ، خود ما در شان پرسشگری می گیم :

پرس پرسان می روند هندوستان!

فخر الدین رازی هم اینطور سروده :

«آنکس که بداند و بداند که بداند/ اسب شرف از گنبد گردون بجهاند

آنکس که بداند و نداند که بداند/ بیدار کنندش که بسی خفته نماند

آنکس که نداند و بداند که نداند/ لنگان خرک خویش به منزل برساند

آنکس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۲۰

یکی از سوء استفاده های حرومی که میشه از مهارت پرسشگری کرد ، تجسسه .

ساده ترش میشه همون سرک کشیدن توی زندگی خصوصی خلق الله .

یعنی همون کاری که خدا شدیدا نهی کرده از پرداختن بهش ...

فضولی هم  البته بهش میگن و از همون دور هم پیداست که طرح همچین سوال هایی به هیچ وجه مورد پسند خدا نیست و حرومه ...

در کنار  سوال های حروم ، صد البته که  سوال های واجب و خیلی خیلی ضروری هم پیدا میشن ...

سوال هایی که خجالت بردار نیستن و باید  به وقتش و از اهلش پرسیده بشن ...

خودمویم : تا حالا شده  چیزی رو که لازم بوده بپرسید به خاطر کم رویی یا غرور یا بی حوصلگی نپرسید و بعدا بفهمید  دستی دستی چه بلایی رو سر خودتون آوردید با  نپرسیدنتون ...

شده ؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۱۵

هر ابزاری یه کارویژه به خصوص داره ...

مثلا گوشی تلفن همراه برای برقراری تماس تلفنیه و دوربین عکاسی برای گرفت عکس .

حالا اگه گوشی تلفن همراه شما در کنار برقرای تماس ، عکس هم می گیره ، دیگه به این عمل دوم یعنی عکاسی کارویژه نمی گن ...

بهش می گن : کاربرد ...

کارویژه سوال ، همون رسیدن از ندونستن به مرز دانائیه، ولی  سوال هم  می تونه شبیه هر  چیز دیگه ای ، علاوه بر کارویژه ، کاربرد های دیگه ای هم داشته باشه ...

صد البته که این کارکرد ها می تونن صحیح یا ناصحیح باشن ...

مثلا شما  هم می تونی با گوشی همراهت عکس بگیری ، هم اینکه گردو بشکنی ...

قضاوت درباره اینکه کدومش صحیحه و کدومش ناصحیح با خود شما ...

سوال و پرسش هم  دقیقا همینجوریه ...

علاوه بر کارویژه مخصوصش ، کارکرد های دیگه ای هم داره ...

مثلا شما می دونی که همکارت  چند وقته که مریضه و از حال و احوالش هم کاملا معلومه که امروز حالش بهتره یا بدتر ...

اما بازم میری جلو و احوالش رو می پرسی ...

طبیعتا کاربرد این سوال که  «حال شما چطوره؟ »، رسیدن از نادانی به مرز دانایی نیست ، بلکه رعایت اصل ادب و احترامه ....

 

 

 

یکی از اون کاربرد های بسیار متدول سوال ، همانا خیط کردن و  خجالت زده کردن طرف مقابله ...

مثلا با اینکه می دونیم داداش طرف مقابل که ما دل کاملا پری ازش داریم  توی امتحان ورودی فلان دانشگاه هیچ موفقیتی کسب نکرده ، بازهم در جمع رو به خواهرش می کنیم  و می پرسیم :

«راستی  رتبه داداش شما  توی امتحان ورودی چند شد ؟»

قضاوت در باره صحیح یا نا صحیح بودن ، یه بهتره بگم اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن این قسم از کارکرد های سوال با خودتون

 

 

 

از دیگر کاربرد های رایج سوال ، مچ گیریه .

بلا نسبت شما ، آدم هایی وجود دارن که برای خودشون یک رسالت تاریخی در موضوع   دروغ سنجی  و  مچ گیری از آدم های دور و برشون قائل هستن ...

صد البته که بهترین ابزاری که این افراد رو در ایفای همچین رسالتی  یاری می کنه ، سواله .

سوالاتی که  هم می تونن مستقیما از خود فرد و طی فرآیند کارآگاهانه سوال پیچ کردن پرسیده بشن ، هم این قابلیت رو دارن که بشه اونها رو  در پشت سر و از طریق آدم ها و منابع موثق دیگه پیگیری کرد...

تعیین اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن این روش هم با خود شما.

 

 

 

 

یکی از کاربرد هایی که میشه برای سوال مطرح کرد ، باز کردن سر صحبته ...

مثلا دوست داری با یکی حرف بزنی ولی نمی دونی از کجا شروع کنی ، پس با اینکه خودت ساعت داری و اصلا هم به دونستن زمان نیازی نداری ، پا پیش میذاری و می پرسی :

«ببخشید ساعت چنده ؟ »

همین ساعت پرسیدن می تونه مقدمه ای باشه برای یه رابطه دوستانه که ممکنه سال های سول طول تداوم پیدا کنه ..

 

 

یکی دیگه از کاربرد های سوال  هم ، چیزیه که من اسمش رو می ذارم «دیپلماسی سوال».

با کمک این دیپلماسی میشه ظرف چند ثانیه یک بحث داغ دوستانه و یا خانوادگی رو به انحراف کشوند و یا  به یه بحث منحرف خاتمه داد ...

مثلا وارد جمع میشی و می بینی سفره پهنه و همه با کارد و چنگال غیبت افتادن به جون  گوشت برادر مرده شون ...

اینجور وقتا جا داره شما با اینکه می دونی نتیجه بازی فوتبال چی شده ، بازم بپرسی:

«راستی بازی چند چند شد ؟»

دور از جون شما، بعضی از دانشجو ها برای کاستن از حجم جزوه شب امتحانشون،  استادِ طرح همچین سوالاتی  هستن. سوالاتی که وقت کلاس رو می گیره و استاد رو از صرافت  درس دادن   و  جزوه گرفتن میندازه....

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۱۰

 

 

اگه شما هم یکی از اون آدم هایی هستید که خودشون رو همه چی می دونن و هیچ جوره اهل سول پرسیدن از بقیه نیستن ، خدا حافظ!

اگه یکی از اون موجوداتی محسوب میشید که نه دوست دارن سوالی بپرسن نه خوششون میاد کسی از اون ها سوالی بپرسه ، بازم خدا حافظ ...

ولی ....

ولی اگه هم حوصله سوال پرسیدن دارید هم حوصله جواب دادن به سوال های بقیه ، سلام!

 

موضوع   این نوشته، سواله ...

اینکه چی بپرسیم و از کی بپرسیم و چه وقت بپرسیم و چطور بپرسیم ؟

همچنین می خوایم درباره این مطالب هم صحبت کنیم که :

چی نپرسیم و از کی نپرسیم و چه وقتایی نپرسیم و چطور نپرسیم!

 

 

مولانا می گفت :

هم سوال از علم خیزد هم جواب .

اینکه جواب ، یعنی جواب درست و درمون ، از دانش بر می خیزه و  نتیجه دانائیه، واضح به نظر می رسه ...

ولی اینکه سوال هم یه جورایی نتیجه دانائیه ، احتیاج به توضیح داره ..

توضیحش هم اینه که آدم پرسشگر ، اگه درباره جواب سوالی که پرسیده هیچ  چیزی ندونه ، حد اقل یه چیز رو می دونه ...

یعنی می دونه که نمی دونه .

این علم به ندونستن رو نباید دست کم گرفت .

کسی که ندونه و ندونه که نمی دونه ، هیچ وقت دست به سوال نمی زنه!

ولی کسی که می دونه که نمی دونه، شروع می کنه به سوال کردن و پرسش..

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۰۵