دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پدر» ثبت شده است

فرزند، امتداد وجودی پدره.

هیچ پدری هم فرزندشُ تنها و تنها به چشم عصای دست و  کمک کار روزگار پیری نگاه نمی کنه.

پدرها، بچه هاشونُ به چشم ادامه دهنده ی درخت   هستی خودشون می بینن.

برای همینم هست که حاضرن برای بچه هاشون، با همه ی سختی ها دست به گریبان بشن.

هر پدری حاضره برای راحتی بچه هاش، سخت ترین سختی ها رو تحمل کنه.

درست مثل درختی که ریشه هاشُ به عمیق ترین  و سخت ترین نقاط زمین می فرسته، تا  جوونه های تازه ش، تشنه نمونن و پژمرده نشن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۱۴

ما عادتمان شده همیشه از دم دست ترین واژه هایی که داریم استفاده کنیم.

خدا، ولی، برای آیه های کتابش، واژه ها را دستچین می کند. جوری که هیچ واژه ای بی حکمت و مقصود، جای واژه ی دیگری ننشیند.

لا به لای آیه های طلاق، آیه ای را گذاشته برای  اینکه تکلیف بچه های طلاق، تکلیف بچه های شیرخوار این اتفاق تلخ روشن شود.

در آن آیه، برای پدر و مادر این بچه ها، به جای واژه های «اَبا» و «ام»، از «والد» و «والده» استفاده کرده.

والد و والد، پدر و مادری هستند که در زایش نوزاد نقش داشته اند. ولی ابا و ام، به آن هایی گفته می شود برای نوزاد پدری و مادری می کنند. تربیتش می کنند، در آغوشش می گیرند،  تعلیمش می دهند، مراقب جسم و روحش هستند.

زیادند آدم هایی که والد و والده ی نوزاد نیستند، ولی به گردن او حق پدری و مادری دارند. زیاد هم هستند والدینی که برای بچه هایشان، پدری و مادری نکرده اند!‌

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۱۸

این «گیرم پدر تو بود فاضل» رو فقط برای بچه های نا خلف نساختن....

برای پیروان نا خلف هم ساختن...

مثلاً برای بعضی از ما ها که مدام به مسلمونی و شیعه بودنمون افتخار می کنیم، ولی هیچ کدوم از اخلاقیاتمون به پیامبر و امام هامون نرفته....

خیلی زشته ها!

آدم به کسایی افتخار کنه که یه سر سوزن هم مث اونا نیست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۱

قدیمی ها،  خیلی حواسشون به آداب معاشرت بوده.

اونقدر که برای بچه هاشون کتاب آموزش آداب معاشرت می نوشتن.  همین آقای کیکاوس، پسر اسکندر،  بله. خود همین آقا! ایشون کتاب قابوس نامه رو برای بچه ی خودش نوشته.  که چی؟ که بچه ش آداب دان بار بیاد.  که یاد بگیره با هر کسی چه جوری معاشرت کنه.

درسته که چندصد سال از زمان تالیف اون کتاب می گذره. ولی هنوزم تازه ست. هنوزم به درد می خوره. هنوزم کاربرد داره.




بزنم به تخته کتابای قدیمی آموزش آداب معاشرت زیادن. فقط  اون قابوس نامه ای که اسمشُ بردم نیست.  نمونه ش همین گلستان و بوستان دوستمون سعدی شیرازی. یا سیاست نامه ی  خواجه نظام الملک طوسی.

دیگه جونم براتون بگه: اخلاق ناصری، اخلاق جلالی، اخلاق محسنی.

زیادن. بگردی بیشترم پیدا می کنی.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۰

مردم چه توقعاتی دارن ها!

 یه ترم پسرت رو فرستادی  کلاس تقویتی، اون وقت انتظار داری رتبه تک رقمی کنکور بشه.

دیگه خیلی هم که حلال زاده باشه، مث خود شما میشه که پدرشی!

فقط شما حسابان رو هشت گرفتی، ایشون چون رفته کلاس تقویتی می گیره دوازده !

توقع نداشته باش به خاطر یه کلاس تقویتی ، بتونه  عدد پی رو از گنگ بودن ، به حرف در بیاره...

یه کم واقع بین باش. یه کم توقعت رو از روی ابرا،‌ بنشون روی زمین...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۵۶

شمایی که برای اینکه بچه رو از سر خودت باز کنی الکی بهش وعده سر خرمن می دی!

وقتی قول می دی پای قولت باش.

جمعه هفته قبل بهش گفتی هفته بعد می بریش شهر بازی. خب الآن که جمعه هفته بعده ببرش.

موقعی هم که داری وعده سر خرمن می دی، فکر نکن طرفت بچه ست، نمی فهمه، یادش میره.

درسته که بچه ست. ولی بچه آدمیزاده. می فهمه،‌خوب هم می فهمه.  از همین الآن یاد می گیره که می شه قول و قرار گذاشت و بعد زیرش زد.

همین بچه نیم وجبی اگه  پس فردا شارلاتان و کلاهبردار نشه، مایه تعجبه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۵۰

مرد جوان چهارزانو زده و به ستون تکیه داده،

سمت چپش پسرکی  هفت هشت ساله در حال ور رفتن با گوشی همراه باباست،

شاید دارد برای عکس گرفتن آماده اش می کند.

طرف راست اما، دختری هشت نه ساله است که مدام حرف می زند و توجه پدر را می خواهد، پدر هم با دقت و خنده نگاهش می کند و چند ثانیه ای به حرف هایش گوش می دهد،

یک دفعه، دستِ دخترِ  یک  ساله ای که روی پای مرد جوان نشسته بالا می آید، فرصت دختر بزرگتر تمام شده است،

پدر سرش را پایین می آورد و با مهربانی می گوید: «تو دیگه چی می گی؟»،

دختر کوچک کلاه مرد را بر می دارد و روی سرش می گذارد، کله ی در حال کچل شدنِ مرد نمایان می شود،،

پسر همچنان با گوشی درگیر است،

دختر بزرگ پیش مادر رفته و لابد، دارد ادامه ی ماجرا را برای او تعریف می کند!،

پدر بیشتر خم می شود و لبهای دخترکش را می بوسد،

کام همه شان شیرین می شود ، به همین سادگی، به همین  با مزگی!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۴