خدا، این قوه ی نطقُ به ما
نداده که باهاش فقط وقت بقیه رو بگیریم و
با اونا حرف بزنیم. این قوه ی نطق
و تکلم، یکی از کاربردهاش، خلوت کردن با خودمون و حرف زدن با خودمونه.
یه وقتایی باید بشینیم پای
حرفای خودمون. باید ببینیم واقعاً حرف حساب مون، احساس مون، نظرات مون چیه. چرا
همیشه بقیه باید مستمع ما باشن؟
خب یه وقتی هم خودمون
بشینیم پای منبر وجدان مون.
چه اشکالی داره؟ شاید توی
دلمون یه حرفایی هست که خودمون هم از اونا خبر نداریم.
بعضیا هستن که درون شون با
اونا غریبگی می کنه. یعنی حرفاشُ بیرون
نمی ریزه و ترجیح می ده سکوت کنه.
اینا باید یواش یواش، از
زیر زبون ضمیر و درون شون حرف بکشن.
باید یواش یواش، سر صحبتُ
با خودشون باز کنن تا اون ضمیر خاموشی که دارن، یخش آب بشه و به حرف بیاد.
سخته، ولی شدنیه.