بعضیا نظارتُ به استصوابی و استطلاعی و انواع قلمبه سلمبه ی دیگه تقسیم می کنن. ولی به نظر من، دو جور
نظارت داریم.
من اسم
یه جوره اش رو می ذارم نظارت دلسوزانه.
با این
حساب نظارت نوع دوم می شه نظارت مچ گیرانه.
توی نظارت
دلسوزانه، مراقب فقط و فقط نیت دلسوزی داره.
یه
ناظر دلسوز حتی گاهی دلش نمیاد یه تار مو از سر کسی که مراقبشه کم بشه.
نظارت
مادرانه، همچین نظارتیه.
ولی نظارت
مچ گیرانه زمین تا آسمون با چیزی که گفتیم فرق می کنه.
ناظر دلسوز، اجازه نمی ده طرفش اشتباهی بکنه، اما
ناظر و مراقب مچ گیر صبر می کنه تا طرف اشتباه
کنه و بیفته توی تله. اون وقته که با ابزار
جریمه و مجازات و سرزنش به سراغش می ره.
خواستم
بگم ما توی زندگیمون هم ناظر های دلسوز داریم،
هم مراقب های مچ گیر.
معلمی
که کنار دستمون می نشست و بهمون رانندگی یاد
می داد، یه مراقب دلسوز بود. ولی دوربین کنترل نا محسوس راهنمایی و رانندگی، می تونه
یه ناظر مچ گیر باشه...
مهم اینه که بدونیم وجود هر دوی این نظارت ها، لازمه
و ضروریه ....
هر کدوم از ماها ، یه سری ناظر مچ گیر و ناظر دلسوز داریم. خدا هم یکی از اون مراقب هائیه که داریم و همیشگی ترین و مهم ترینشون هم هست.
حالا سؤال
اینجاست که نظارت خدا بر ما چه جوریه؟
خدا برای
ما اهل دلسوزیه یا مچ گیری؟
راه و
رسمی که توی زندگی انتخاب می کنیم، بستگی به جوابی داره که به این سؤال می دیم.
البته
هستن آدم هایی که خیال می کنن خدا اصلاً ما رو یادش نیست. چه برسه به اینکه بخواد ناظر و مراقبمون هم باشه...
اینم برای
خودش یه طرز فکره و یه سبک زندگی رو هم به دنبال داره ....
ولی شکر
خدا، من و شما، اینجوری فکر نمی کنیم...