از پیامبرمون روایت شده که فرمود:
حسن و حسین، دو امام این امت هستند. چه بنشینند و چه قیام کنند؛
تقدیر این بود که یکی از این دو امام با قیامش شناخته بشه و یکی دیگه با صلح و خانه نشینی خودش؛
ولی حقیقت اینه که راه این دو برادر، هیچ وقت از هم جدا نبوده؛ اگه امام حسین، در جایگاه و موقعیت امام حسن قرار می گرفت، همون کاری رو می کرد که امام حسن انجام داد.
و اگر امام حسن در موقعیت برادر بود، مث برادر حماسه ای رو در کربلا رقم می زد که هیچ وقت از خاطر و خاطره ها، محو نشه؛
**
اهل بیت به ما یاد دادن که همه شون یه نور واحد هستن.
برای یه چراغ، اگه شیشه ی سبز انتخاب کنیم، تابش نورش به رنگ سبز در میاد. اگه رنگ شیشه رو قرمز کنیم، این بار نور قرمزه که از چراغ تلألو پیدا می کنه.
این شیشه های رنگی، شرایط زمانی اهل بیت هستن. امام حسن و امام حسین در دو دوره ی زمانی متفاوت به امامت رسیدن، برای همینم عکس العمل های متفاوتی به شرایط زمانه ی خودشون داشتن.
ولی راه و هدف هر دو امام، یکی بود.
راهشون صراط مستقیم بود و هدف شون، دفاع از دین و سنت و کتاب جدشون رسول خدا؛
**
درسته که عهدنامه ی صلحُ امام حسن با معاویه امضا کرد. اما، این عهدنامه، بعد از شهادت امام حسن، از سوی امام حسین هم معتبر فرض شد. یعنی امام حسین هم ده سال تمام، با معاویه در صلح به سر برد.
حتی با اینکه معاویه بسیاری از مفاد صلح نامه رو زیر پا گذاشته بود، اما امام حسین باز هم حاضر به بر هم زدن شرایط نشد.
این نکته ایه که خیلی از ما، خیلی وقت ها ازش غفلت می کنیم؛
نکته ای که به ما ثابت می کنه:
راه امام حسین و راه امام حسن، هیچ تفاوتی با هم نداره؛
**
بعد از شهادت حضرت امیر، امام حسن اولین کاری که کرد، سر و سامان دادن به لشگری بود که پدر برای جنگ با معاویه ترتیب داده بود.
امام با ساماندهی همون لشگر، به جنگ با معاویه رفت تا بلکه چشم فتنه ی سفیانی شامُ در بیاره.
می خوام بگم انتخاب امام حسن هم مثل انتخاب امام حسین، جهاد بود. ولی شرایط به گونه ای رقم خورد که صلحُ به حضرت مجتبی تحمیل کردن.
امام حسین با اینکه در کربلا یاران خیلی کمی داشت، ولی از هیچ کدوم از یارانش سستی و خیانت و کم کاری ندید.
اما امام حسن فرموده: به خدا قسم اگه به جنگ با معاویه ادامه می دادم، یاران خودم، منُدست بسته تحویل معاویه می دادن!
راه امام حسن و امام حسین یکی بود، اما همراهان امام حسین زمین تا آسمون با همراهان امام حسن فرق داشتن.
راه، همراه خوب می خواد!
**
فرمانده ی امام حسن در جنگ با معاویه، یکی از بزرگان بنی هاشم بود؛
پسر عموی پیامبر!، فقیه عالی مقام!، پدر دو تا شهید!، سردار بزرگ و کارگزار حکومت علی بن ابیطالب!
عُبید الله بن عباس، کم کسی نبود!
کسی که حضرت ابولفضل افتخار می کرد داماد همچین شخصیتیه؛
کسی که به افتخارش، حضرت ابوالفضل، اسم پسرشُ عبید الله بن عباس گذاشته بود تا نام پدر بزرگشُ زنده نگه داره!
ولی همچین شخصیت بزرگی، در حساس ترین جای نبرد، کم آورد و با معاویه سازش کرد. همون معاویه ای که دو تا از پسرهاشُ به فجیع ترین شکل ممکن، شهید کرده بود.
با لشگری که فرمانده ی قابل اعتمادش، با دیدن امان نامه جا می زنه، نمی شد به معاویه جنگید.
فرمانده ی لشگر امام حسین ولی کس دیگه ای بود. همون کسی که وقتی امان نامه رو دید، به شمر گفت: خدا خودت و امان نامه تُ لعنت کنه!
راه امام حسن، همون راه امام حسین بود، ولی عُبید الله بن عباس کجا و حضرت عباس ما کجا!