فاسد شدن نون و لقمه، فقط به این نیست که بیرون از یخچال نگهداری بشه.
کارای دیگه ای هم هستن که باعث می شن نونی که آدم سر سفره میاره، پاک و طاهر و خوردنی نباشه.
یکی از اون کارا، دور از جون شما، غشِّ در معامله است.
غش در معامله، معنیش این نیست که آدم، وسط معامله از هوش بره و براش آب قند بیارن.
غش در معامله یعنی فروختن چیزی که قاطی داره، به جای چیز خالص.
مثلاً اونی که توی شیر گاوش آب قاطی می کرد، کارش غش در معامله بود.
آخر و عاقبتش ُ هم دیگه همه مون می دونیم چی شد.
آخرش، همه ی اون آب هایی که قاطی شیر کرده بود، سیل شدن، اومدن گاو و بره هاشُ بردن همونجایی که شیرشون رفته بود!
یکی از اون اقوامی که توی غش در معامله و کلاهبرداری از خریدارن و مصرف کنندگان، ید طولایی داشتن، مردم شهر مَدیَن بودن.
پیامبر این شهر، حضرت شُعَیب، خیلی بهشون گفت که دست از این کارا بردارید. ولی اونا اینقدر سرشون به معامله و غش در معامله گرم بود که اصلن حرفای پیغمبرشونُ نمیشنیدن.
مردم مدین، با همه ی دغلبازی هاشون، نه قدرت اول اقتصادی دنیا شدن، نه اون سر دنیا رو گرفتن، نه زن و بچه شون از پولی که به جیب می زدن خیری دیدن.
عاقبت خودشون و شهرشون و مغازه هاشون با عذاب خدا از صحنه ی روزگار محو شدن. جوری که انگار اصلن وجود نداشتن.
غش در معامله مال قدیما که آب قاطی شیر می کردن و داخل آردشون نمک می ریختن نیست.
کباب کوبیده و برگر ذغالی و ژامبون تنوری رو هم میشه با غش در معامله به خورد مشتری داد.
چسبوندن مارک تُرک روی زدگی شلوار و پیراهن هم یه جور غش در معامله است.
توی این عصر ارتباطات، حتی اشتراک اینترنتُ هم می شه به سبک غش در معامله فروخت.