دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قساوت» ثبت شده است

می گفت :

«کیه که قبول نداشته باشه چنگیز و صدام و حجاج و شارون و شاهان قاجار همشون  خونریز  بودن . جوری که در حوزه تخصصی استکبار و استبداد و استعمار کسی حالا حالاها به پاشون نخواهد رسید.»

 

حالا پای این اسمشون نیار ها رو واسه چی پیش می کشید؟

واسه اینکه نتیجه بگیره : احسنت به ما که اصلاً مستکبر و مستبد نیستیم. تازه اونقدر خوبیم که تا حالا ابداً خونی از دماغ هیچ بنی‌بشری بر زمین نریختیم. الآن هم نمی‌ریزیم. خیال هم نداریم که بریزیم…

دیگه چه برسه به اینکه خونخوار باشیم و خدایی نکرده مثل خفاش به جون کسی افتاده باشیم.

 

می گفت :

«درسته که اونها آدم بودن و ما هم خوشبختانه آدمیم ،

و البته این هم درسته که  آدمیزاد اگه مراقب خودش نباشه، کارش به جاهای باریکی می کشه و بلاهای عجیبی سر کرامت ذاتی و کرامات اکتسابیش میاد ، ولی ...

ولی  بالاخره ما کجا و چنگیز و صدام و حجاج و شارون و شاهان قاجار و ماجار کجا!  »

این همه حرف زد که همین یه جمله رو بگه!

 

گفتم :

درسته که  چنگیز و صدام و حجاج و بعضیای دیگه،  خون خیلی‌ها رو بر زمین ریختن و ازین کارشون هم لذت بردن…

اینم قبول که  حتی بعضی‌هاشون ‌ واقعاً خون قربانیای خودشون  رو می‌خوردن، ولی…

ولی  استعاره ی خونخواری مناسب همه جلادای تاریخه ، حتی اگه خون کسی رو نخورده باشن.

همینجا بگم : همه این حرفایی که زدم مقدمه چینی بود واسه گفتن دو تا نکته مهم که چون دومیش مهم تره ، اول دومیش رو میگم :

دوم اینکه : درباره خونخواران بزرگ تاریخ باید گفت کار اونها عبارت بوده از کاستن طول حیات مردم برای افزایش عرض حیات خودشون ؛ یعنی کشتن و کاستن از عمر کسی برای بیش‌تر یا بهتر بهره‌مند شدن خودشون از زندگی.

تتمه نکته دوم  هم اینکه : آیا نمی‌تونیم اونهایی رو  که حاضرن به قیمت افزایش عرض حیات خودشون،  از ورود ممنوع  عرض  حیات بقیه یعنی آرامش و آسایش، معنویت، آگاهی، تفریح، نون شب، عشق و خلاصه در یک کلمه کرامت اونها رد بشن، خونخوار بنامیم؟

نمی تونیم؟

من میگم می تونیم!

 

و اما نکته اول!

نکته اول اینکه:

اگه خونخواری را فقط به همان کاستن از طول حیات دیگران محدود کنیم و نخوایم کار رو به جاهای باریک بکشونیم و پا در کفش بزرگ‌ترها بکنیم، باز هم غیر از چنگیز و صدام و حجاج و اون چند نفر دیگر، خیلی‌های دیگه رو باید وارد این دایره کنیم.

چه طور؟

میگم برات!

وقتی کسی وسط  پیاده‌رو  یا یه  مکان عمومی سیگار روشن می‌کنه ایا از طول عمر اطرافیان خودش کم نکرده؟

وقتی به خاطر رانندگی بد ما، مریضی پشت ترافیک جون می‌ده، چطور؟

وقتی به بهونه‌های مختلف از چهارشنبه‌سوری گرفته تا جشن عروسی و عزای فامیل و چهاردیواری اختیاری  ، ناهنجارترین صداها رو به خورد گوش  همسایه هامون  روا می‌دیم،

وقتی یادمون می ره ، آدم ها ، توی هر جایگاه و سن و لباسی که باشن ، آدم هستن و کرامت دارن ،  اگه  به خاطر ما دلی بلرزه یا سری به درد بیاد یا  اعصاب و آرامش کسی به هم بریزه ،  آیا بازم به بی‌گناهی‌خودمون اطمینان داریم؟

 

 و بالاخره دست آخر ، یه سوال :

توی جوهر وجود  چنگیز و صدام و حجاج و شارون  و امثالهم  چه چیزی وجود داشت که از اونها همچنین شخصیت‌های پلیدی به وجود  آورد؟

اونا درباره بقیه، درباره مردم، درباره هم‌نوع ها  و انسان‌های شبیه به خودشون، چطور فکر می‌کردن؟

نکنه این حس و حالت شوم، وجه اشتراک ما و چنگیز و صدام و حجاج  باشه؟!

نکنه  فرق ما و اونا  تنها در این باشه که ما فرصت و جایگاه اونها رو نداریم!

نکنه بعضی از ما آدمای عادی ، شناگرهای ماهری باشیم که فقط آب گیرمون نیومده؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۱۸

کینه و حسادت، یه جور آتیشه.

اونم نه از این شعله های کوچیک که با یه فوت ساده خاموش می شن.

آتیش کینه و حسد، وقتی به جون یکی می افته،‌طرف جوری گر می گیره که برای خنک شدن حاضره هر کاری بکنه.

آتیش کینه و حسادت،  خیلی چیزا  رو میسوزونه و  خاکستر می کنه.

اولیش عاطفه و مروته و دلرحمیه.

آدمای کینه ای، معمولاً آدمای بی رحمی هستن. نه به خودشون رحم می کنن، نه به بقیه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۱۵

برای حروم کردن نون و لقمه ی حلالی که داره می ره سر سفره، کلی راهکار سریع و سهل الوصول وجود داره.

یکی از این راهکارها، رشوه ست.

به قول یکی، رشوه، چوب دو سر آتیشه.

یعنی  فرقی نمی کنه آدم کدوم سر خط باشه. سر رشوه دادن، یا سر رشوه گرفتن.

از پیامبرمون روایت شده که فرمود: رشوه دهنده و رشوه گیرنده، جفتشون توی آتیشن.

بدا به حالشون!

 

اگه با عوض شدن اسم یه کار، حکمشم عوض می شد، برای بعضیا خیلی خوب بود.

ولی خبر بد برای همون بعضیا اینه که عوض کردن اسم کار، رسم کارُ عوض نمی کنه.

گیریم که اسم اون پولیُ که یواشکی رد و بدل میشه گذاشتیم شیرینی و پول چایی.

گیریم که با ظاهر سازی، واسه ربا دادن و رباگرفتن کلاه شرعی درست  کردیم.

با فرشته هایی که به جای شیرینی  و پول چایی می نویسن رشوه، با ملائکه ای که عوض اسکُنت و کارمزد می نویسن ربا، با اونا چه کنیم؟!

اصلاً سر خدا رو مگه می شه کلاه گذاشت؟!

 

می گفت: پول را گر سر پولاد نهی نرم شود.

راستم می گفت.

خدا می دونه که همین پول رشوه، تا حالا سقف ایمان و اعتقاد چند نفرُ روی سرشون خراب کرده.

ولی همین الآن هستن آدمایی که پول، مخصوصاً از نوع زیر میزیش، حریف وظیفه شناسی و انسانیت و ایمان  فولادی اونا نمی شه.

خوش به حالشون و بهشت، قسمت و روزی شون.

 

اونجوری که آیه های قرآن می گن، رشوه  گیری و رباخواری و خوردن مال حروم و لقمه ی ناپاک،‌  اولین جایی که  خودشُ نشون می ده روی قلب و دل آدمه.

رشوه و لقمه ی حروم، دل ُ سنگ می کنه.

دل سنگ هم  نه میخ آهنین بهش فرو می ره، نه علم و حکمت و سواد

روی دل سنگ شده اثر داره، نه آه و ناله ی دیگران تأثیری داره، نه پند و نصیحت و موعظه.

دل سنگ شده، به این زودیا اشکش در نمیاد. عذاب از این بالاتر؟!

 

خدا، به این سادگی به کسی اعلان جنگ نمی ده.

خدا اصلاً با بنده هاش سر جنگ نداره. خدا ارحم الراحمینه. پیامبرش هم همینطور. پیامبرش هم عین خودش، رحمت للعالمینه.

خدا، ممکنه به خاطر اشتباه بنده هاش، اونا رو گوشمالی بده، ولی  کم پیش میاد که به خاطر یه گناه، خدا و رسولش به کسی اعلان جنگ داده باشن.

از بین همه ی گناه های کبیره، فقط یه گناهه که  خدا، از طرف خودش و پیامبرش، به اهالی اون گناه، اعلان جنگ داده.

اون گناه بزرگ هم چیزی نیست جز، نزول خوری...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۷

 

درست در دومین سال امامت امام سجاد (ع)، قیام مردم مدینه با ورود سپاه یزید به این شهر سرکوب می شه. سربازان، ظرف چند روزی که در شهر حضور دارن، جان و مال و ناموس مردم شهرُ مورد تجاوز قرار می دن. در مورد فجایعی که سربازان یزید در مدینه رقم زدن، تاریخ چیزهایی نوشته که اینجا، جای نقل اون ها نیست.

بعد از این ماجرا، بسیاری از مردم  مدینه، برای فرار کردن از رنج درونی و بی خبر موندن از حادثه های  تلخ پیرامونشون، به نوشیدن شراب و شنیدن آواز  آوازه خون ها روی آوردن، تا جایی که حتی شخصیت های محترم و پر سابقه ی شهر هم از حضور در مجالس ساز و محافل آواز، روگردان نبودن.

جالب تر اون که وضع شهر مکه، به مراتب از مدینه بدتر بود و مجالس آلوده به حرام، در اطراف مسجد الحرام، شهرُ شبیه روزهای قبل از ظهور اسلام کرده بود.

امامت امام سجــاد، در شرایطی رقم خورد که مردم از گناه و خوشگذرانی سیر نمی شدن و حکومت بنی امیه، از قساوت و خونریزی.

در چنین اوضاعی، امام ترجیح داد عمر امامت خودشُ وقف تغییر دادن و صرف اصلاح فرهنگ و اخلاق و ارزش های جامعه بکنه. اون هم نه از راه منبر و وعظ و خطابه ای که امکانش وجود نداشت. بلکه غیر مستقیم و از دعا و نیایش.

34 سال امامت، 34 سال جهاد بی وقفه ی فرهنگی در سنگر سجاده.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۸:۰۷