دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فامیل دور» ثبت شده است

پیدا کردن یه دوست خوب ، کار سختیه …

و صد البته که از اون سخت تر ، نگه داشتن همچین دوستیه …

خیلی ها هستن که دوست داریم باهاشون دوست بشیم ولی نمیشه …

یعنی شرایطش فراهم نیست ؛ چه از این طرف ، چه از اون طرف…

اینجور وقتا ، باید یاد همون ضرب المثلی بیفتیم  که میگه :

«آب دریا را اگر نتوان کشید / هم به قدر تشنگی باید چشید »

اگه این امکان برامون نیست که دوست صمیمی و یار غار یه آدم دوست داشتنی بشیم ، برقراری یه آشنایی ساده و مختصر می تونه گزینه قابل تأملی باشه…

خدا رو چه دیدی ؟

شاید همین آشنایی مختصر رفته رفته تبدیل شد به یه رفاقت ریشه دار …

 

 

احتمالا هر عقل سلیمی تصدیق می کنه که همه جا ، داشتن یه آشنای دور ، بهتر از غریب بودنه …

مخصوصا توی یه اداره وقتی یه پرونده زیر بغل داری و باید از این اتاق به اون اتاق بری …

توی هر اداره ای داشتن یه آشنا یعنی حل خیلی از مشکلات …

زبونم لال فکز نکنی منظورم پارتی بازی و زیر پا گذاشتن ضابطه هاست ، نه …

یه آشنای دلسوز حد اقل به این درد میخوره که راه و چاه رو  بهت یاد می ده و اجازه نمی ده بین طبقات و اتاق ها حیرون و سر در گم بمونی …

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۳۳

 

 

میون شادی ها و با هم بودن ها ، میون جشن ها و سالگرد گرفتن برای خوشی هایی مثل تولد و ازدواج ، تا دوستان و فامیلهای  نزدیک باشن ، نوبت به آشنایان دور نمی رسه؛

اینجوری جا افتاده و همه هم رفتن زیر بار قبولش؛

ولی یه موقعایی می شه که دور ونزدیک ، دوست و آشنا ، همه و همه سر و کله شون پیدا میشه و بایدم بشه؛.

یه موقعایی مثل؛

مثل؛

مثل مراسم تشییع جنازه و  مجالس یادبود؛

اینجور وقتا دیگه نزدیک تر ها ، مانع دور تر ها نمیشن؛

اتفاقا هر چقدر که اون آشناهای دور تر ، بیشتر بیان  و مجلس شلوغ تر باشه ، پیش چشم مردم، با آبرو تره؛

می خوام بگم آشناهای دور، شاید به درد مجلس شادی نخورن، ولی توی مجلس عزا، حسابی مایه آبروداری هستن!

ولی خوش به حال اونایی که با بهونه هایی غیر از فوت و مجلس ترحیم هم از آشناهای دورشون یاد می کنن؛.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۸

 

 

یه وقت فکر نکنی داشتن یه آشنای خوب ، فقط به درد روزایی می خوره که  سرگردون پله های اداره هستی؛

داشتن یه آشنا، هر چند که این آشنایی خیلی خیلی مختصر  و باواسطه هم باشه ، توی یه شهر و دیار غریب ، بعضی وقتا از یه گنج هم با ارزش تره؛

مخصوصا زمانی که مسافر هستی و توی اون شهر به نحوی گرفتار شدی؛

حالا یا بنزین نداری ، یا ماشینت خراب شده ، یا اینکه هیچ پولی برات باقی نمونده؛

اینجور وقتا به جای اینکه بری وسط اتوبوس و ساعت  و حلقه نامزدیت رو به حراج بذاری ، می تونی بری خونه همون آشنا؛

همون آشنایی که ممکنه نسبتش با تو ، چند تا واسطه و زانویی هم اون وسطا بخوره؛

مثلا : دوست پسر عمه هم کلاسی همسرت!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۲