دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غذا» ثبت شده است

بر عکس اینکه خیلی ها فکر می کنن، خوردن و آشامیدن اتفاق خیلی خیلی مهمیه. غذایی که ما می خوریم، فقط به  قند و چربی و گلوبول سرخ و سفید تبدیل نمیشه. یعنی فقط روی جسم ما تأثیر نمی ذاره.  غذایی که ما می خوریم،  به خیال و  فکر و اندیشه  هم تبدیل میشه و روی  روح ما هم تأثیر گذاره. بعضی وقتا، نوع  و سبک و سیاق خوردن و آشامیدن ما باعث می شه تا توفیق  عبادت و بندگی  پیدا کنیم، یا بر عکس،  حس و حال نیایش و راز و نیاز با خدا رو از دست بدیم.

پس حفظ آداب صحیح خودرن و آشامیدن خیلی خیلی مهمه.

**

خدا  در قرآن فرموده: آدمیزاد باید به غذایی که می خوره نگاه کنه.

راست هم فرموده!

بعضی هامون برای انتخاب یه لباس، هزار بار پرو می ریم و ویترین ها رو نیگاه می کنیم و اندازه می گیریم، ولی به انتخاب لقمه که می رسه بی توجهیم.

در حالیکه که لباس قرار نیست بخشی از وجود ما بشه، ولی لقمه، اینطوری هست.

یعنی بعد از خوردن و هضم شدن، بخشی از پازل وجود ما می شه.

پاک بودن ظاهری لقمه ای که به دهان می بریم خیلی مهمه. ولی از پاک بودن باطنی اون هم نباید غافل بشیم.

گاهی وقتا لقمع حروم کاری با وجود آدم می کنه که هزار تا ویروس و میکروب از انجام اون کار عاجز هستن....

**

علم و حکمت زاید از لقمه، حلال 

عشق و رقّت آید از لقمه، حلال

روایت های زیادی داریم راجع به چهل روز خوردن لقمه حلال....

رسول خدا فرموده : «هر کس چهل روز خوراک حلال بخورد، خداوند قلبش را نورانی کند و چشمه سارهای حکمت را از دل بر زبانش جاری سازد.»

باز هم از حضرتش نقل شده که فرمود: «هر کس چهل روز، خوراک حلال بخورد، خداوند او را پارسای در دنیا قرار دهد.»

همچنین می گن، یکی پیش پیامبر اومد و گفت: دوست دارم دعاهام مستجاب بشن، اما نمی شن. پیامبر  در پاسخ فرمود: «غذایِ پاک بخور تا دعایت مستجاب گردد.»

**

 

 آهن ربا، ذرّه آهن رو هر کجا که باشه، به سمت خود می‌کشه.

اما اگه  پنبه رو از کنار آهن ربا عبور بدیم، آهن ربا کششی نسبت به پنبه نداره...

ولی گاهی وقتا  لابه لای  پنبه براده های آهن  وجود داره. جذب شدن همچین پنبه ای به سمت آهن ربا هیچ بعید نیست.

اگه گناه رو آهن ربا بدونیم و  لقمه حروم  رو براده آهنه ، با این حساب وجود کسی که اون لقمه ها رو خورده، مثل پنبه ای می مونه که به خاطر براده های داخلش، جذب  جاذبه آهنربای گناه می شه.

آهنربایی که برای پنبه های پاک و بدون براده، هیچ کششی نداره.

ببخشید اگه مثالی ساده تر از این دست ذهنمون رو نگرفت....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۲۹

اینکه خیلی صریح و جدی به ما گفتن: «وسواس، توی همه  اشکال و  مدل هاش، حرومه»  دلیل داره.

اولین دلیلش اینه که وسواس، رابطه مستقیم داره با اسراف.

یعنی چه اون آقایی که ده ساعت زیر دوش می مونه و هنوز فکر میکنه تمیز نشده، چه  اون نویسنده ای که  ده بار می نویسه و  خط می زنه و پاره می کنه، جفتشون نعمت های خدا رو  الکی  با اسراف کاریشون حروم می کنن.

خدا هم  اصلاً چشم دیدن اسراف رو نداره...

 

حالا آب و  کاغذ و اینجور چیزا به کنار.

آدم وسواسی، اولین و مهمترین چیزی رو که با اسراف حروم میکنه، وقت و عمر خودشه.

وقتی کاری که باید براش ده دقیقه وقت گذاشت، یه ساعت طول می کشه، یعنی عقب افتادن از بقیه کار ها.

یعنی تلف شدن ثانیه ها و ساعت هایی که ارزش طلا دارن.

حالا، وقت و عمر خود آدم وسواسی هم هیچی،  همچین آدمی با معطل گذاشتن بقیه، وقت و عمر بقیه رو هم تلف می کنه....

اگه یه کم توی زندگیتون وسواس دارید، بدونید که یکی از غیر قابل تحمل ترین موجودات روی زمین خود شمائید.

اطرافیان شاید به روتون نیارن، ولی از دست شما و کارهاتون، رسماً دارن شکنجه می شن....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۴

فاسد شدن نون و لقمه، فقط به این نیست که بیرون از یخچال نگهداری بشه.

کارای دیگه ای هم هستن که باعث می شن نونی که آدم سر سفره میاره، پاک و طاهر و خوردنی نباشه.

یکی از اون کارا،  دور از جون شما،  غشِّ در معامله است.

غش در معامله، معنیش این نیست که آدم، وسط معامله از هوش بره و براش آب قند بیارن.

غش در معامله  یعنی فروختن چیزی که قاطی داره، به جای چیز خالص.

مثلاً اونی که توی شیر گاوش آب قاطی می کرد، کارش غش در معامله بود.

آخر و عاقبتش ُ  هم دیگه همه مون می دونیم چی شد.

آخرش، همه ی اون آب هایی که قاطی شیر کرده بود، سیل شدن، اومدن گاو و بره هاشُ بردن همونجایی که شیرشون رفته بود!

 

یکی از اون  اقوامی که  توی غش در معامله و کلاهبرداری از خریدارن و مصرف کنندگان، ید طولایی داشتن، مردم شهر مَدیَن بودن.

پیامبر این شهر، حضرت شُعَیب، خیلی بهشون گفت که دست از این کارا بردارید. ولی اونا اینقدر سرشون به  معامله و غش در معامله گرم بود که اصلن حرفای پیغمبرشونُ نمیشنیدن.

مردم مدین، با همه ی دغلبازی هاشون، نه قدرت اول اقتصادی دنیا شدن، نه اون سر دنیا رو گرفتن، نه زن و بچه شون از پولی که به جیب می زدن خیری دیدن.

عاقبت خودشون و شهرشون و مغازه هاشون با عذاب خدا از  صحنه ی روزگار محو شدن. جوری که انگار اصلن وجود نداشتن.





غش در معامله مال قدیما که آب قاطی شیر می کردن و داخل آردشون نمک می ریختن نیست.

کباب کوبیده و  برگر ذغالی و  ژامبون  تنوری رو هم میشه با غش در معامله به خورد مشتری داد.

 چسبوندن مارک تُرک روی  زدگی شلوار و پیراهن هم یه جور غش در معامله است.

توی این عصر ارتباطات،‌ حتی  اشتراک اینترنتُ هم می شه به سبک غش در معامله فروخت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۱

 

آدمیزاد، نه روح خالصه، نه جسم خالص.

عین آب که اکسیژن و ئیدروژنُ با هم داره،  ما هم جسم و روحمون در همه و سوا کردنی  نیست.

برای همینم وقتی می خوایم غذایی بخوریم، غذامون هم باید با  جسم ما سازگار باشه، هم با روح ما.

غذای تاریخ مصرف گذشته، اوضاع جسمی ما رو به هم می ریزه.

ولی لقمه ی حروم، صد تا استاندارد سختگیرانه و پروانه ی بهداشتی هم  که داشته باشه،

آخرش روحُ  مریض می کنه.

لقمه ی خوب، لقمه ایه که ظاهر و باطنش سالم و بی شبهه باشه.

 

آدمیزاده دیگه.

بر عکس بقیه ی  آفریده های خدا،‌ نازک نارنجی و ضعیفه.

خود خدا هم فرموده که آدمیزاد، مخلوق ضعیفیه.

یه چیزی می خوره، سردیش می کنه.

بعد برای درمان سردی، یه چیز دیگه می خوره، این دفعه همه ی تنش دون می زنه و گرمیش می کنه.

صفرا و سوداش هم  عین آب خوردن، بالا و پایین می شه.

خب طبیعیه که یه همچین مخلوق حساس و ضعیفی، باید بیشتر از اینا حواسش به خورد و خوراکش باشه.

تازه اینا که همه اش مال جسمه.

آدمیزاد یه روح نازک و شکستنی داره، صد برابر حساس تر از جسمش.

بازم طبیعیه که همچین روحی، صد برابر بیشتر  از جسم احتیاج به مراقبت و دقت داشته باشه.

 

 

ماشینُ اگه بنزین بدن سرب یورو 5 بریزی توش، یه جور کار می کنه، اگه بنزین بی کیفیت سرب دار به خوردش بدی، یه جور دیگه.

تازه اون ماشینه و غیر از یه مشت فولاد و لاستیک و شیشه، چیز دیگه ای نیست. ولی بازم بنزین با کیفیت و بی کیفیت براش فرق می کنه.

ولی  ما به جای فولاد و لاستیک و شیشه، از جنس پوست و استخونیم، پس قاعدتاً باید حساس تر و نحیف تر باشیم.

اون وقت چطور توقع داریم که پیش بدنمون، شیر با نوشابه ی گازدار هیچ فرقی نکنه.

یا سبزیجات فریز شده همون کاری رو توی بدنمون انجام بده که سبزیجات تازه انجام می دن.

ما ها چطور توقع داریم که با روغن جامد و  جوش شیرین و کالباس و  نمک  فراوان، صد سال از خدا عمر بگیریم؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۶:۱۳

 می خوایم کمی راجع به روزی، البته از نوع خوردنیش صحبت کنیم.

آخه روزی که فقط خوردنی و نوشیدنی نیست. دیدنی ها و شنیدنی های این دنیا هم تا روزیِ ما نباشن، قسمت چشم و گوش ما نمی شن.

حتی فکر ها و طرح های خوب هم باید روزی آدم بشن،‌ و الا ازشون خبری نمی شه.

ولی ما امروز، می خوایم راجع به روزی های خوردنی و نوشیدنی صحبت کنیم که اسم ساده ترش می شه همون آب و غذا.

خدا توی قرآن فرموده: آدمیزاد باید به غذایی که می خوره با دقت نیگا کنه.

من و شما،‌ چقدر اهل همچین نگاه های از سر دقتی هستیم.

 

بعضیا لقمه رو به خوشمزه  و غیر خوشمزه تقسیم می کنن.  بعضیای دیگه به راحت الحلقوم و گلو گیر.

 ولی لقمه رو می شه  با یه تقسیم خیلی ساده به حلال و حرام هم  تقسیم کرد.

لقمه حلال، اولین فرقی که با لقمه حرام و مسئله دار داره،  اینه که برکت داره.

از کمِ چیز با برکت، کار زیادی بر میاد  ولی از زیاد مال بی برکت هم کاری بر نمیاد.

اینجوریه  که بعضیا با نون و  پیاز، دانشمند  و آدم حسابی می شن، ولی بعضیای دیگه با نون داغ و کباب داغ و مرغ بریون، هیچی نمی شن.



یکی از اون چیزایی که خیلی روی آخر  و عاقبت و سرنوشت ماها تأثیر داره، همین لقمه هائیه که با دستمون به سمت دهان می بریم.

لقمه حلال، آدم رو خوش عاقبت می کنه.  آدم رو دلرحم می کنه.  آدم رو اهل انصاف می کنه. آدم رو با وجدان و حق پذیر می کنه.

عوضش چشمتون روز بد نبینه....

لقمه مسئله دار، آدم رو سنگ دل و بی وجدان می کنه. آدم رو  بی انصاف می کنه. کاری می کنه که نصیحت و حرف حق به گوش آدم تأثیر نداشته باشه....

لقمه ناپاک، آدم رو بد عاقبت می کنه...



لقمه هایی که ما می خوریم، فقط قرار نیست توی وجودمون به قند و گلوکوز و گلیسیرین و چربی و از اینجور چیزا تبدیل تبدیل بشن...

بخشی از غذایی که ما می خوریم، به فکر و اندیشه و خیال تبدیل می شه.

لقمه حلال و با برکت،  تبدیل به فکر درست و اندیشه پاک و حلال  می شه.  لقمه حلال، تبدیل به نیت خیر می شه.

عوضش لقمه  مشکل دار،  هضم که شد، فکرای مشکل دارُ به دنبال خودش میاره.  لقمه مشکل دار،  نیت آدمُ ناخالص و مشکل دار می کنه...

لقمه ای که پولش از راه غیر حلال به دست اومده باشه، آدم رو به فکر کارای غیر حلال می اندازه....



همیشه به ما توصیه کردن، همون روزی و غذای حلال رو هم،‌ اونقدر نخورید که سنگین بشید و از بقیه کارای زندگی تون بمونید.

به ما ها گفتن، پر خوری، دلُ سنگ می کنه.

لقمه حلال که زیادش با آدم این کارُ می کنه، شما خودت حساب کن ببین حرومش اگه با پرخوری خورده بشه، چه بلایی سر آدم میاره...

اصلاً بلا نسبت، غذا خوردن ماها، مث بنزین زدن ماشین توی پمپ بنزینه.

ماشین برای این ساخته نشده که دم به دقیقه توی صف پمپ بنزین باشه.

ولی همون ماشین،  هر چند وقت یه بار باید سری هم به پمپ بنزین بزنه.

ماها هم برای خوردن به این دنیا نیومدیم.

ماموریت ما چیز دیگه ایه.

ولی خب به خاطر همون ماموریت باید بعضی وقتا هم بشینیم سر سفره روزی. البته از نوع پاک و حلال و بابرکتش....



 

اونایی که نا امید از لقمه حلال، می افتن دنبال لقمه حرام، یه مشکلشون اینه که به خدا اعتماد ندارن.

یعنی وقتی خدا می گه از تو حرکت، از من برکت و روزی، اونا باور نمی کنن.

پیش خودشون می گن: شاید خدا نتونست روزی ما رو جور کنه.  شاید یادش رفت، شاید دیر کرد.

ولی اونایی که  چشم و دلشون به روزی حلال روشنه،‌خوب می دونن که حرف خدا، حرفه و خودش فرموده که روزی رسونه...

پس تا وقتی روزی حلالِ تضمین شده هست، چرا آدم بی صبری و کم طاقتی کنه و بره دنبال نوع غیر حلالش؟!



 

 اونایی که نا امید از لقمه حلال، می افتن دنبال لقمه حرام، مشکل دیگه شون اینه که قناعت ندارن.

چون اگه  به همون آب باریکه ای که خدا داره از راه حلال براشون میفرسته قناعت می کردن، دیگه لازم نبود  دنبال لقمه های گنده تر، اما از جنس ناپاک و غیر حلال برن.

اینا، البته حواسشون نیست که روزی ای که حلال نباشه، برکت نداره.

چیزی هم که برکت نداشته باشه، چه زیادش، چه کمش، به درد نمی خوره و آدم رو به جایی نمی رسونه...

آخر و عاقبت هم که اصلاً نداره.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۶:۰۴