بعضی جاها، وقتی هیچ جوری نمی شه با گزینه های روی میز سر کرد، باید کلاً خود میزُ عوض کرد.
مثلاً می ری عروسی، می شینی پشت یه میزی که همه ی میوه ها و شیرینی های خوبشُ مهمونای قبلی خوردن.
هر چی هم منتظر می مونی که برات ظرف میوه ی تازه بیارن، یا حداقل بیان و پوسته های میراث مهمونای قبلیُ از جلوت بردارن، خبری نمی شه.
خب در چنین وضعیتی، بهترین کار اینه که آدم، خیلی سریع بی خیال این یکی میز و گزینه هاش بشه و بره پشت یه میز دیگه بشینه.
به همین سادگی، به همین خوشمزگی ...