ادیسون ُ مسخره می کردن. می گفتن هزار تا راهُ رفتی برای ساختن لامپ. عین هر هزار تا راهت به بن بست رسید. هزار با به در بسته خوردی. نمی خوای دست بر داری؟
ادیسون خندید و گفت: کی گفته که من هزار بار شکست خوردم؟
من تونستم هزار تا راه تازه رو کشف و تجربه کنم که به ساخته شدن لامپ منتهی نمی شه. برای من شکست بی معنیه. هر راهی که برم یه تجربه ی تازه به من می ده. این خودش یه جور پیروزیه.