محضر امام صادق رسید و گفت :
هر وقت از نزدیک کربلا رد میشوم دلم برای زیارت جدت حسین، پر میکشه اما در تمام طول راه، ترس از جاسوس ها و نگهبانهای مسلح همراه منه؛
امام صادق با لبخند فرمود:
«دوست نداری خدا ببینه به خاطر ما ترسیدی؟! نمیدونی هرکس به خاطر ما بترسه، جدم حسین باهاش همنفس میشه و از هول و هراس قیامت درامان میمونه… »