آقا دوره زمونه عوض شده.
ما که کودک بودیم، یه جور باید کودکی می کردیم.
الآنه، متولدین دهه ی هشتاد و نود، یه جور دیگه دارن کودکی می کنن.
کلاً بین کودکی کردن ما و کودکی کردن کودکان الآن، فقط یه نقطه ی اشتراک وجود داره، اونم عمو قناده.
و الا کودکی کردن ما کجا و کودکی کردن بچه های این دوره زمونه کجا!
*
زمانی که ما کودک بودیم، وقتی پای تلویزیون می نشستیم، خانم مجری فقط بلد بود بگه:
«نزدیک تلویزیون نشینید. چشماتون ضعیف می شه. »
یه وقتایی هم یادآوری می کرد که دست توی چرخ گوشت نکنیم.
تلویزیونای سیاه و سفید اون دوره هم که قبل از برنامه کودک، دو ساعت برفک نشون می دادن، دو ساعت کالر بار، دو ساعت عکس گم شدگان.
ولی کودکان این دوره زمونه چی؟
اون قدر عمه و خاله ی تلویزیونی دارن که قلقلی در اوج آمادگی، رفته نشسته روی نیمکت ذخیره ها.
تازه کسی با بچه ها از چرخ گوشت حرف نمی زنه که.
همه ش دست و جیغ و هوراست.
*
من خودم خوب یادمه که اواخر دهه ی شصت، همسایه ی ما چهار تا بچه ی قد و نیم قد داشت.
عصر به عصر، یکی شونُ میذاشت توی صف مرغ کوپنی. یکی رو می ذاشت توی صف برنج شورایی، یکی رو می فرستاد کشیک بده ببینه کی نفت میارن. اون یکی هم وظیفه داشت از نونوایی نون بگیره.
مثل الآن نبود که.
الآن به بچه می گی یه لیوان آب بیار، می گه می رم به یونیسف شکایت می کنم!
*
ما وقتی کودک بودیم، عشقمون مهمونی رفتن بود. مخصوصاً خونه ی فامیلایی که آتاری داشتن.
الآن به بچه می گی بیا بریم خونه ی عمه، میگه من نمیام.
می گی چرا؟
می گه:
به درد نمی خوره خونه شون! وای فای ندارن، آدم حوصله ش سر می ره.
*
یکی از کم شانسی های ما کودکان دهه ی شصت این بود که :
وقتی کودک بودیم، دوره، دوره ی پدر سالاری بود.
وقتی خودمون پدر و مادر شدیم، یه دفعه ای شد دوره ی فرزند سالاری.
*
قدیما، به بزرگترا می گفتن:
چونکه با کودک سر و کارت فتاد/ پس زبان کودکی باید گُشاد
الآن باید به کودکان این دوره زمونه گفت:
یه ذره سطح پایین حرف بزنید ما بفهمیم چی میگید.
*
قدیم، فاصله ی سنی بچه ها و باباهاشون اونقدر کم بود که یه وقتایی شک می کردی طرف با بچه ش اومده بیرون یا با داداش کوچیکش.
ولی الان فاصله ی سنّی پدر و مادر با بچه هاشون اونقدر زیاد شده که نمی دونی طرف با بچه ش اومده پارک یا با نوه ش!
*