دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زبان» ثبت شده است

به جای چالش می گه چَلِنج

به ارتباط هم می گه کُنتاکت

عوض نشونی هم از آدرس استفاده می کنه...

مرسی و سورپرایز و نوستالوژی و واژه های این دستی هم که مث نقل و نبات از دهنش بیرون میاد...

ولی موقع سلام کردن که می رسه، پاس داشتن فارسیش گل می کنه و می گه : «درود!»

به قول شما جوون تر ها : مملکته داریم؟!

واقعاً ها !

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۶

رعایت آداب معاشرت، مثل داشتن شاهکلید می مونه. باهاش می شه خیلی از قفل های بسته رو باز کرد.  باهاش می شه از افسر مافوق، اونم وسط دوره ی آموزشی، مرخصی گرفت.

باهاش می شه استادُ مجاب کرد که نمره ی هشت و نیم ُ به ده مبدل کنه.

باهاش می شه مبلغ قبض جریمه رو  به نصف کاهش داد.

باهاش می شه وام گرفت. تخفیف گرفت.  می شه مدت اجاره رو تمدید کرد. می شه خونه رو دو ماه دیرتر از موعد تخلیه کرد.

اینُ برای آقا پسرهای مجرد می گم:

باهاش می شه از عروس خانم و باباش «بله»  گرفت. باور کنید که می شه «بله» گرفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۰

بین «زبان داشتن» و «زمان داشتن» یه رابطه ی خیلی جدی وجود داره.

هر موجودی که «زبان» نداشته باشه، درکی هم از «زمان» نداره.

فقط با زبانه که یه موجود می تونه بین گذشته و حال و آینده تفاوت قائل بشه.

از بین موجوداتی هم که روی این کره  ی خاکی و آبی نفس می کشن،  فقط ما آدما هستیم که زبان داریم.

پس فقط مائیم که می تونیم با زمان و با گذشته و آینده ارتباط برقرار کنیم.

رابطه ی ما با گذشته، می شه خاطرات و تاریخ.

ولی رابطه ی ما با آینده می شه پیش بینی و تصمیم گیری و  صد البته  قول و قرار .

قول یعنی حرف و سخن.

حرف و سخن هم مال موجودیه که زبان داشته باشه.

پس از بین همه ی موجودات این کره ی خاکی و آبی، فقط مائیم که می تونیم به خودمون و بقیه قول بدیم.

چرا؟

چون فقط مائیم که زمان داریم،

و فقط مائیم که زبان داریم!

 

 

اگه خدا این قوه ی نطقُ به ما نداده بود،‌ چی می شد؟!

شاید بگید اون وقت دیگه نمی تونستیم با بقیه ارتباط برقرار کنیم.

ولی  واقعیت اینه که بدون قوه ی نطق، ما حتی نمی تونستیم با خودمون هم ارتباط برقرار کنیم.

ما،‌همونجوری که با بقیه حرف می زنیم، با خودمون هم حرف می زنیم.

همونجوری هم که با بقیه قول و قرار می ذاریم، با شخص شخیص خودمون یه قول و قرارهایی منعقد می کنیم.

اما!

اما بعضیا همونجوری که پای حرف و قول و قرارشون با مردم نمی مونن، پای حرف و قول و قراری که با خودشون گذاشتن هم نمی مونن.

آدم بدقول، هم با بقیه بدقوله، هم با خودش!

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۰

دو هزار و پونصد سال پیش ، ارسطو وقتی می خواست انسان رو تعریف کنه، گفت : انسان، حیوان ناطقه؛

این یعنی بچه های آدم،  از همون اول یه چیزی داشتن که بچه دایناسور ها و بچه ماموت ها نداشتن ، یه چیزی به اسم  قدرت گفت و گو ؛

همین قدرت گفت و گو ، باعث شده تا آدم ها برای حل اختلافاتشون به جای اینکه مثل ماموت ها و دایناسوره شاخ به شاخ و عاج به عاج بشن ، کنار هم بشینن و کارشون رو از طریق مذاکره و مصالحه پیش ببرن ؛

بعضی ها اسمش رو می ذارن قدرت جادویی ، ولی من می خوام از قدرت خدایی زبان حرف بزنم.

قدرت یه تیکه گوشت کوچیک چند ده ، نهایتش چند صد گرمی که می تونه بخندونه و اشک در بیاره و جفتش هم مطلوبه اگه برای خدا باشه؛

می تونه بترسونه و همه ترس ها را بکشه ؛ جفتش هم خوبه، اگه: برای  رضای خدا باشه ؛

می تونه هیجان زده ترین آدم ها رو سرد و آروم کنه و می تونه کسل ترین آفریده های خدا رو غرق هیجان کنه ؛ هر دو توانائیش هم ثواب داره اگه : در راه خدا باشه؛

می تونه محبت بیاره و می تونه خیلی از محبت ها رو بکشه، هیچ کدومش هم بد نیست، به شرطی که برای خدا باشه ؛

 باهاش میشه مار رو از سوراخ بیرون کشید،  به قول معروف ، باهاش : « توانی که پیلی به مویی کِشی!»

باهاش میشه شیطون ترین بچه ها رو خواب کرد و خواب ترین ملت ها رو بیدار؛

باهاش میشه خیلی کارها کرد ، میشه بهشتی شد و شرطش هم فقط اینه که :

«برای خدا باشه!»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۳۸

میگن صبح به صبح، زبون رو می کنه به اعضای بدن و می گه: حالتون چطوره؟ خوبید؟

اونام دسته جمعی می گن: ما حالمون خوبه، البته به شرط اینکه تو بذاری و بلایی سرمون نیاری!

می خوام بگم فقط بقیه نیستن که از دست زبون بعضی ها آزار می بینن.

بعضی ها ،‌خودشون هم از دست زبونشون  آسایش ندارن. به همین خاطره که گفتن:

زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۳۶

زبون ، مثل ماشینه؛

ماشین کارش رفتن و روندنه و فرقی هم براش نمی کنه خیابونی که واردش میشه یه طرفه ست یا دو طرفه ...

فرقی نمی کنه براش چراغ سبزه یا قرمز ؛ راننده اگه نباشه، یا باشه و اختیاردار نباشه، ماشین همه مسیر ها رو تا آخر میره و سرنشینش رو به آخر خط می رسونه ؛

زبون هم مثل ماشینه ، دوست داره همه حرف ها رو بزنه ؛ دوست داره غیبت کنه، دروغ بگه، تهمت بزنه، زخم  زبون و تمسخر و ناسزا هم به جای خود؛

این وسط، ماییم که باید یه جاهایی سرعت این ماشین خود سر و کم کنیم و پامون رو بکوبیم روی ترمز ABS



البته زبون،  بر خلاف ماشین، نه بنزین تموم می کنه ، نه ترسی از سهمیه بندی لغات و کلمات داره ، نه قراره توقیف بشه و بره پارکینگ.

دست آخر اینکه :به قول سیاستمدار ها، زبون از اون مناطقیه که اصلاً نباید بهش خودمختاری داد، اتفاقاً بر عکس : یه کم دیکتاتوری برای کنترلش از نون شب لازم تره ...

زبون اگه میدون  پیدا کنه، آدم رو از میدون به در میکنه ؛


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۵

 

 

پیامبرمون با همه مهربونی و آسون گیریش ، یکی از اون هایی بود که هیچ وقت واسه زبونش آسون نگرفت و بهش میدون نداد. سیره نویس ها نوشته ان :

«رسول خدا ، زبان خود را زندانی کرده بود، مگر این که کلام مفیدی بر زبان داشته باشد.»

پیامبر ما  خوب می دونست زبون اگه میدون  پیدا کنه، آدم رو از میدون به در میکنه ؛

 «دعوتید به خواندن کتاب اخلاق اجتماعی پیامبر و کتاب سکوت: قدرت درون گراها در دنیایی که از حرف زدن باز نمی ایستد»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۱

یه جا نوشته بود :

بچه ها  اگه نخ بادبادک رو خیلی باز کنن، بادبادک زیاد بالا می ره و کم کم میدون دار میشه...

 یعنی از اون به بعد  این بچه ها هستن که باید دنبال بادبادک شروع کنن به دویدن؛

حالا، زبون ما هم  یه چیزی شبیه همون بادبادکه...

اگه خیلی بهش میدون بدیم از دستمون در می ره  و میدون دار می شه.

تا حالا دیدی؟ خیلی ها بعد از دعوا و درگیری می گن : نمی خواستم این حرف رو بزنم، دست خودم نبود... این یعنی:« زبون ، میدون رو از من گرفته بود. »

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۸