نگاه به این شب های شهری نکن.
شهر، علاوه بر آلودگی هوا و آلودگی صوتی، آلودگی نوری هم داره. یعنی شب که می شه، از بس چراغ و لامپ و پرژکتور روشنه، انگاری که شب نیست. انگاری که روزه. برای همینم هست که شبای شهری، عین باقی چیزای شهری، صفا ندارن. ستاره هم ندارن.
یه بار ترسُ کنار بذار و بزن به دل کویر؛ بزن به دل کویر تا معنی شبُ بفهمی. تا بدونی ظلمت یعنی چی. توی شب کویر، جلوی پای خودتُ هم نمی بینی. حالا فکر کن وسط کویر و در دل شب، مقابل یک سنگ سیاه باشی. بعد روی همین سنگ سیاه، یه مورچه ی سیاه کوچولو، خیلی آروم در حال حرکت باشه.
به نظرت حرکت آروم یه مورچه ی کوچیک سیاه، روی یه سنگ سیاه، توی دل شب سیاه، قابل دیدنه؟!
همه ی این فضا سازی ها و مقدمه چینی ها رو کردم که بگم:
اونجوری که احادیث میگن رخنه کردن ریا به نیت آدم ها، از حرکت اون مورچه هم آهسته تر و نادیدنی تره. مراقب نیت ها و نمازهایی که با اون نیت ها می خونیم باشیم.
حواس مون باشه بین اونایی که اومدن کربلا، آدم تارک الصلاه کم پیدا می شد. ولی نیت های متفاوت نمازها، سرنوشت ها رو متفاوت کرد. بعضی ها حسینی شدن و بعضی ها یزیدی.