از
قدیم و ندیم گفتن در مثل مناقشه نیست.
حالا
در یک مثال فرضی، فکر کن که شما بهترین و
شناخته شده ترین پزشک ایران باشی و همه هم بدونن که شما، دست و نسخه ت شفاست.
حالا
فکر کن یکی بغل دستت باشه که از یه مریضی
ساده، آه و ناله راه انداخته باشه و ناامیدانه، مشغول تنظیم وصیت نامه اش بشه.
در
همچین حالتی، عصبانی شدن و ناراحتی، حق صد در صد قانونی و طبیعی شماست.
یعنی
شما حق داری سر طرف داد بزنی که: بیماریت
که فقط یه مریضی ساده ست. منم که دست و نسخه ام شفاست. پس چرا به جای اینکه بیای من برات نسخه بنویسم، خودت
داری برای خودت وصیت نامه می نویسی.
این
مثال رو زدیم که بگیم:
اون
هایی هم که با وجود یه خدای گره گشا و کار درست که کلید همه قفل های بسته به دستشه،
باز احساس می کنن به آخر خط رسیدن و تسلیم
نا امیدی می شن، به خدا حق بدن که از دست کوتاه فکریشون ناراحت بشه و قهرش بگیره.