دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشگاه» ثبت شده است

اونایی که دانشگاه رفتن، احتمالاً  استاد شون توی کلاس روش تحقیق، براشون از «نیک یابی» هم حرف زده.«نیک یابی» یا «بخت یافت» به یافته هایی گفته می شه که خیلی اتفاقی به دست میان.

یعنی دانشمند دنبال یه چیز دیگه ست،  ولی ناخواسته یه موضوع دیگه رو هم کشف می کنه.

از این جور یافته ها، تا دلتون بخواد توی دنیای دانش و فن آوری وجود داره. کشف پنی سیلین یکی از همین «بخت یافت» هاست.

کشف تفلون و اشعه ی ایکس  هم همینطور.

می خوام نتیجه بگیرم که جوینده، همیشه یابنده ست. ولی شاید اون چیزی که پیدا می کنه با اون چیزی که دنبالش می گرده فرق داشته باشه. شاید اون چیزی که پیدا می کنه صد برابر ارزش مند تر از اون چیزی باشه که دنبالش می گرده.

مهم اینه که دست روی دست نذاریم و اهل جست و جو باشیم. جوینده، یابنده ست!‌

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۳۵

اون چیزی که ما بهش می گیم «تاقچه بالا گذاشتن»، توی علم اقتصاد بهش می گن بازار سیاه.

ولی این بازار سیاه، ممکنه هر جایی اتفاق بیفته.  حتی توی دانشگاه، یا ورزشگاه یا سینما.

مثلاً چند سال قبل که استفاده از دروازه بان خارجی توی فوتبالمون ممنوع بود،  شاهد بازار سیاه دروازه بان بودیم.

یعنی چون  همه ی تیم ها به دروازه بان خوب نیاز داشتن، دروازه بان های خوب شروع کردن به تاقچه بالا گذاشتن و بالا بردن نرخ.

باشگاه ها هم  مجبور شدن سر کیسه رو شل کنن. نیازه دیگه. نمی شد که تیمُ بدون دوازه بان بفرستن توی زمین.


یا مثلاً یه زمانی متقاضی تحصیل زیاد بود، صندلی  های دانشگاه ها کم بود. 

اون وقتا، دانشگاه ها چه تاقچه بالایی می ذاشتن واسه جوونا.

ولی الآن صندلی زیاده، متقاضی تحصیل کمه.

الآن نوبت ما جووناست که برای دانشگاه های مختلف، تاقچه بالا بذاریم.

بعضی از دانشگاه ها حاضرن بدون آزمون از ما ثبت نام کنن برای رشته های مهندسی.

ولی ما نباید هول بشیم. باید توقعات مونُ بالا ببریم.  فعلن خیلی از دانشگاه ها، کارشون گیر ماست که بریم  و دانشجوشون بشیم.

من خودم  از چند جا، چند تا پیشنهاد مختلف دارم که  هنوز به هیچ کدومشون جواب ندادم.

شما هم بگید هر دانشگاهی که می خواد براتون دعوت نامه بفرسته، با مدیر برنامه هاتون تماس بگیره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۵۹

درسته که  تجربه های شخصی،   کیلویی و مجانی و یه شبه به دست نمیان.

ولی همیشه، یه عده هستن که حاضرن تجربه های خودشون  رو  مفتی مفتی به ما ببخشن.

درست مث دانشجویی که برای نوشتن جزوه ی یه درس، یه ترم کامل توی سرما  و گرما سر کلاس حاضر شده، ولی  شب امتحان همون جزوه رو به بقیه بچه ها هم می ده تا بخونن.

اتفاقاً میگن هر چیزی زکاتی داره.  زکات تجربه هم  اینه که آدم تجربه هاش رو در اختیار بقیه قرار بده و اهل تنها خوری نباشه....

«دعوتید به خواندن کتاب احادیث دانشجویی»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۰

اون روز معلوم بود که استاد دست و دلش به درس دادن نمی ره...

سابقه نداشت، ولی شروع کرده بود به گرم و گل گرفتن با بچه ها!

از هرگونه بحث حاشیه ای و نامربوط هم استقبال می کرد.

دست آخر خودش هم خسته شد و به شوخی گفت:

« می دونید بچه ها! من امروز سوادم رو جا گذاشتم. یعنی یادم رفته یادداشت هام رو دنبال خودم بیارم سر کلاس... برای همینم امروز کلاس رو زودتر تموم می کنیم.»

موقعی که داشتیم از کلاس می زدیم بیرون، داشتم به این فکر می کردم که آخه سواد جا گذاشتنی هم شد سواد؟!

«دعوتید به خواندن کتاب احادیث دانشجویی»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۸:۱۱