هر ابزاری یه کارویژه به خصوص داره ...
مثلا گوشی تلفن همراه برای برقراری تماس تلفنیه و دوربین عکاسی برای گرفت عکس .
حالا اگه گوشی تلفن همراه شما در کنار برقرای تماس ، عکس هم می گیره ، دیگه به این عمل دوم یعنی عکاسی کارویژه نمی گن ...
بهش می گن : کاربرد ...
کارویژه سوال ، همون رسیدن از ندونستن به مرز دانائیه، ولی سوال هم می تونه شبیه هر چیز دیگه ای ، علاوه بر کارویژه ، کاربرد های دیگه ای هم داشته باشه ...
صد البته که این کارکرد ها می تونن صحیح یا ناصحیح باشن ...
مثلا شما هم می تونی با گوشی همراهت عکس بگیری ، هم اینکه گردو بشکنی ...
قضاوت درباره اینکه کدومش صحیحه و کدومش ناصحیح با خود شما ...
سوال و پرسش هم دقیقا همینجوریه ...
علاوه بر کارویژه مخصوصش ، کارکرد های دیگه ای هم داره ...
مثلا شما می دونی که همکارت چند وقته که مریضه و از حال و احوالش هم کاملا معلومه که امروز حالش بهتره یا بدتر ...
اما بازم میری جلو و احوالش رو می پرسی ...
طبیعتا کاربرد این سوال که «حال شما چطوره؟ »، رسیدن از نادانی به مرز دانایی نیست ، بلکه رعایت اصل ادب و احترامه ....
یکی از اون کاربرد های بسیار متدول سوال ، همانا خیط کردن و خجالت زده کردن طرف مقابله ...
مثلا با اینکه می دونیم داداش طرف مقابل که ما دل کاملا پری ازش داریم توی امتحان ورودی فلان دانشگاه هیچ موفقیتی کسب نکرده ، بازهم در جمع رو به خواهرش می کنیم و می پرسیم :
«راستی رتبه داداش شما توی امتحان ورودی چند شد ؟»
قضاوت در باره صحیح یا نا صحیح بودن ، یه بهتره بگم اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن این قسم از کارکرد های سوال با خودتون
از دیگر کاربرد های رایج سوال ، مچ گیریه .
بلا نسبت شما ، آدم هایی وجود دارن که برای خودشون یک رسالت تاریخی در موضوع دروغ سنجی و مچ گیری از آدم های دور و برشون قائل هستن ...
صد البته که بهترین ابزاری که این افراد رو در ایفای همچین رسالتی یاری می کنه ، سواله .
سوالاتی که هم می تونن مستقیما از خود فرد و طی فرآیند کارآگاهانه سوال پیچ کردن پرسیده بشن ، هم این قابلیت رو دارن که بشه اونها رو در پشت سر و از طریق آدم ها و منابع موثق دیگه پیگیری کرد...
تعیین اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن این روش هم با خود شما.
یکی از کاربرد هایی که میشه برای سوال مطرح کرد ، باز کردن سر صحبته ...
مثلا دوست داری با یکی حرف بزنی ولی نمی دونی از کجا شروع کنی ، پس با اینکه خودت ساعت داری و اصلا هم به دونستن زمان نیازی نداری ، پا پیش میذاری و می پرسی :
«ببخشید ساعت چنده ؟ »
همین ساعت پرسیدن می تونه مقدمه ای باشه برای یه رابطه دوستانه که ممکنه سال های سول طول تداوم پیدا کنه ..
یکی دیگه از کاربرد های سوال هم ، چیزیه که من اسمش رو می ذارم «دیپلماسی سوال».
با کمک این دیپلماسی میشه ظرف چند ثانیه یک بحث داغ دوستانه و یا خانوادگی رو به انحراف کشوند و یا به یه بحث منحرف خاتمه داد ...
مثلا وارد جمع میشی و می بینی سفره پهنه و همه با کارد و چنگال غیبت افتادن به جون گوشت برادر مرده شون ...
اینجور وقتا جا داره شما با اینکه می دونی نتیجه بازی فوتبال چی شده ، بازم بپرسی:
«راستی بازی چند چند شد ؟»
دور از جون شما، بعضی از دانشجو ها برای کاستن از حجم جزوه شب امتحانشون، استادِ طرح همچین سوالاتی هستن. سوالاتی که وقت کلاس رو می گیره و استاد رو از صرافت درس دادن و جزوه گرفتن میندازه....