انگار کن یکی کلیدهای خونه و سوئیچ ماشینشُ به یه حلقه وصل کرده باشه.
همچین کسی که اگه کلیدهای خونه شُ گم کنه، سوئیچ ماشینش هم گم می شه.
اگرم سوئیچ ماشین ُ گم کنه، کلید های خونه شُ هم گم می کنه.
برای همچین کسی، فرقی نمی کنه دنبال کلیدهای خونه ش بگرده یا دنبال سوئیچ ماشینش. چون هر کدومُ که پیدا کنه، اون یکی خود به خود پیدا می شه.
حکایت جستجو برای خود شناسی و جستجو برای خدا شناسی هم همینه.
احادیث می گم: هر کسی که خودشُ بشناسیه، خدای خودشُ شناخته.
آیه های قرآن هم فرمودن:
بعضیا چون خدا رو فراموش و گم می کنن، دچار خودفراموشی و گم کردن خود واقعی شون می شن.
خودشناسی و خداشناسی، دو تا کلیدن که به یه حلقه وصلن. هیچ وقت هم از همدیگه جدا نمی شن.
در طلب و جستجوی هر کدوم که باشیم، اون یکی رو هم به دست میاریم.
*
شاعر می گه:
تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.
این حرف زدن و سخن گفتن، فقط مربوط به گفتگو با بقیه محدود و منحصر نمی شه.
یه وقتایی برای فهمیدن عیب و هنر خودمون، باید بشینیم و با خودمون حرف بزنیم.
کسی که با خودش خلوت نمی کنه، کسی با خودش حرف نمی زنه، عیب و هنرش برای خودش هم مخفی و نهفته ست.
******
بابا افضل کاشانی، که هم حکیم بوده، هم عارف، هم شاعر و اهل فلسفه گفته:
ای آنکه تو طالب خدایی، به خود آ!
از خود بطلب کز تو جدا نیست خدا
اول به خود آ، چون به خود آیی، به خدا
اقرار نمایی به خدایی خدا!
خوش به حال اونایی که بلدن چه جوری، از خودشون، از زمزمه ها و حرف های درونی شون، به خداشون برسن. راه البته راه دشواری نیست. دو تا چشم بینای بیدار می خواد یه حواس جمع و یه دل مشتاق.