دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خواب» ثبت شده است

این آدم قرن بیستم و قرن بیست و یکم، بی حسّی رو  با آرامش اشتباه گرفته.

مثلاً سرش درد می کنه، به جای اینکه دنبال علت درد باشه و علتُ درمان کنه، یه قرص مسکن می خوره. قرص مسکن هم پیام  های عصبی دردُ  متوقف می کنه.

طرف احساس می کنه سر دردش خوب شده و آروم شده،  غافل از اینکه درد هنوز سر جاشه، ولی قرصای مسکن، صداشُ خفه کرده.

کلاً آرامش های دنیای مدرن همه شون همینجوری هستن.

**

بازار آرامش های دروغی و ساختگی وقتی گرم شد که سرگرمی های بشر به صنعت سرگرمی تبدیل شدن.

سرگرمی مگه کارش چیه؟

سرگرمی، سر من و شما رو به یه چیزی گرم می کنه تا حواس مون از چیزهایی که آرامش ما رو بر هم می زنن پرت بشه.

حالا اون چیزی که سر ما بهش گرم می شه می تونه هر چیزی باشه. از فیلم سینمایی و سریال ده فصلی بگیر و بیا تا برسی به موزیک و رمان و بازی های موبایلی و شبکه های اجتماعی.

این  سرگرمی ها، فقط حواس ما رو از دلمشغولی های اصلی مون پرت می کنن. ولی برای خود دلمشغولی، هیچ کاری انجام نمی دن.

**

بنازم به بچه ها!

بچه ها، با اینکه بچه هستن، ولی یه وقتایی دیر تر از ما بزرگ تر ها گول می خورن.

یه نوزاد،  وقتی از خواب می پره و می زنه زیر گریه، فقط و فقط با آغوش گرم مادرش آروم می شه. حالا شما سعی کن با عروسک، یا با شیشه ی شیر، یا حتی با شعر خوندن و  شکلک در آوردن همچین بچه ای رو آروم کنی.

عمراً بتونی.  بچه اونقدر گریه می کنه تا به اون چیزی که می خواد، یعنی آغوش آرامش بخش مادر برسه.

ولی ما آدم بزرگا، با اینکه علت خیلی از اضطراب ها و تشویش هامون، دوری از خداست، خیلی زود با گول زنک های دیگه سرگرم می شیم و  اصلاً یادمون می ره که دنبال آغوش آرامش بخش خدا بودیم.

**

آدما با هم فرق می کنن. سلیقه هاشون فرق می کنه. خاطره ها و احساسات شون هم فرق می کنه.

ممکنه یه آهنگ، برای شما تداعی کننده ی خاطرات خوبی باشه و بهتون آرامش بده. ولی رفیق تون از همون آهنگ خاطره ی بدی داشته باشه و شنیدن اون آهنگ،  اعصاب شُ به هم بریزه.

ممکنه یه رنگ خاص، به من و شما آرامش بده،‌ ولی همون رنگ آرامش یکی دیگه رو به هم بریزه.

روی همین کره ی زمین،‌ آدمایی هستن که با صخره نوردی و سقوط آزاد و اسکی وحشی، به احساس آرامش می رسن.  آدمای دیگه ای هم هستن که ترس از ارتفاع دارن و  حتی از پشت بوم خونه ی خودشون هم می ترسن.

هر کسی یه جوریه. نمی شه برای همه یه نسخه پیچید.

**

درسته که زندگی متاهلی دردسرهای خاص خودشُ داره. ولی آرامشی که انسان از بودن کنار شریک زندگیش پیدا می کنه، به همه ی درد سرهاش می ارزه.

حتی همون زن و شوهرهای که شاید هفته ای یکی دوبار با هم قهر و دعوا می کنن،  از بودن کنار هم زیر یه سقف،  آرامشی رو تجربه می کنن که  آدمای مجرد،‌ با اون آرامش،  کیلومتر ها فاصله دارن.

خدا، یه چیزی می دونسته که اسم همسرُ گذاشته مایه ی تسکین و آرامش.

با شمام! با شما، آقا و خانم  مجردی که فعلن قصد ازدواج نداری!

**

حتی در طول روز هم،  آدم یه وقتایی دوست داره از شلوغی و سر و صدا و  دنیای هزار رنگ بیرون،  به یه اتاق تاریک و خلوت و بی سر و صدا پناه ببره.

این تاریک بودن و خلوت بودن و بی سر  و صدا بودن،  خصلت های آرامش بخشی هستن که هر سه شون توی شب جمع شدن.

برای همینم  شب،  جزء آرامش بخش ترین   اوقات زندگیه.

به سکوت، به سیاهی و به خلوت بودن شب احترام بذاریم  تا شب، همچنان آرامش بخش باقی بمونه.

**

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۴۵

اگه ابراهیم اون خواب عجیبُ دید.

اگه مأمور شد تا اون مأموریت سختُ انجام بده.

اگه با هزار مکافات و سختی قضیه رو با اسماعیلش در میون گذاشت

فقط یه دلیل داشت...

خدا می خواست ببینه این پدر و پسر، چقدر اهل تسلیم هستن.

می خواست ببینه تا کجا هر چی که بگه، اون دو نفر می گن چشم.

امتحانی که ابراهیم و اسماعیل ازش نمره ی قبولی گرفتن، سخت ترین امتحانی بود که می شد از یه پدر و پسر گرفت.

خدا، از اما، از اینجور امتحان های سخت نمی گیره.

ولی خودش گفته هیچ کسی رو هم بی امتحان نمی ذاره.

ما هم، اونجوری که آیه های قرآن میگن، سالی یکی دو بار امتحان می شیم تا معلوم بشه چقدر اهل تسلیم هستیم.

البته از مال ما سوال هاش آسون تره!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۰

خواب، یه جور اضطراره. یعنی  ماها، چون علاوه بر روحمون، یه جسم هم داریم،  مجبوریم به خاطر اینکه ملاحظه جسم هم بشه، روزی چند ساعت بهش استراحت بدیم.

ولی روح چون  کارش خستگی بردار نیست، توی همون چند ساعتی که جسم خوابیده هم مشغول سیر و سیاحت و خیال پردازیه...

ولی یه چیزی مسلمه. اونم اینه که بیدار بودن از خواب بودن بهتره.

یعنی خدا به پیامبر هم که خوابش عین بیداریه، فرموده: توی  شب کم بخواب و بیشترش رو بیدار باش...

خدا، یه سری از هدیه ها  و روزی های ویژه اش رو برای اونایی کنار می ذاره که توی شب، مخصوصاً این ساعت های سحر، به جای اینکه خواب باشن، بیدارن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۵۰

اینکه شب چه جور خوابی ببینیم، بستگی داره به اینکه روز، چه جوری زندگی کرده باشیم.

اگه زندگی مون بی هدف و دویدن الکی باشه،‌ خوابمون هم می شه بی سر و ته.

اگه توی روز، از چیزی که ترس نداره، یعنی از غیر خدا، بترسیم، شبش هم کابوس می بینیم.

ولی اگه توی روز، انسانی زندگی کرده باشیم، شب خوابی می بینم که با خواب های بقیه، تومنی صد تومن توفیر داره...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۰۶:۲۰

شاعر می گه:

ای که پنجاه رفت و در خوابی / مگر این چند روزه در یابی

یعنی ممکنه آدم پنجاه سال یا مث ما جوونا بیست سی سال از خدا عمر گرفته باشه، ولی کلش رو در خواب باشه. اونم خوابی که   تعریفش با تعریفی که پزشک ها و علم فیزیولوژی از خواب داره متفاوته.

البته بر عکسش هم ممکنه...

یعنی بعضی ها،  ظاهراً‌ خواب هستن،‌ اما بیدارن، خیلی بیدار!

پیامبر می فرمود: من چشم هام می خوابه، ولی دلم بیداره.

اون هایی هم که مث پیامبر زندگی کنن، یواش یواش همینجوری میشن. یعنی وقتی می خوابن، تازه چشم و گوششون باز می شه و رؤیاهای صادقه می بینن...

همچین آدمایی، خوابشون ، کابوس و  توهم و بی سر و ته نیست.  واقعیته...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۰۴:۰۵

از  هر بچه ی دوم ابتدایی که بپرسی متضاد خواب می شه چی، اگه به عادت بچه های این دوره و زمونه نخواد سر کارت بذاره می گه: «بیداری»

ظاهراً خواب و بیداری، نقطه مقابل هم دیگه هستن.

یعنی کسی که خوابه، بیدار نیست. کسی هم که بیداره، خواب نیست.

ولی این فقط ظاهر قضیه ست.

چون مثلاً بعضی ها،  ظاهراً بیدارن،  یعنی اگه پشت گوششون تنگول بزنی، سرشون رو بر می گردونن.  وقتی هم انگشت هات رو بگیری جلوی چشمشون و بگی این چندتاست، می گن دو تا....

ولی همین آقایون یا خانمای ظاهراً بیدار، در واقع دارن یه خواب عمیق رو تجربه می کنن...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۰۰