خودشم نمی دونه چه جوری اموراتش می گذره.
بُرجی هفتصد هشتصد تومن، «اگه» گیرش بیاد، تازه اونم به زور!
ولی با همین هفتصد هشتصد تومن، هم اجاره خونه می ده ، هم تا آخر ماهُ سر می کنه.
خودش می گه: کار ما پول زیادی توش نیست، ولی دلت به این خوشه که هر چی ازش گیرت بیاد، حلال حلاله.
می پرسم : خب حالا پولش حلال حلال باشه، چی می شه؟
یه نگای عاقل اندر سفیه بهم می ندازه و می گه:
هه! بفرما دختر بزرگ کن! دختر جون! پول که حلالِ حلال باشه برکت می گیره دیگه. خیر بر می داره. تو اصلاً خیر و برکت می دونی چیه؟
می رم مِنُّ مِن کنم واسه جواب دادن که باز می پره وسط حرفم و می گه:
نه! نشد! تو اصلاً به خیر و برکت مال اعتقاد داری یا فقط بلدی صب تا شب بدوئی و این در و اون در بزنی؟!
می مونم چی جوابشُ بدم.