یکی از مهم ترین فایده های سربازی اینه که آدم باهاش قدر عافیتُ می فهمه.
این عافیت که می گم خیلی چیزا رو شامل می شه:
از بالش پر و لباس راحتی مامان دوز، بگیر و بیا، تا برسی به دستپخت مادر و دست محبت پدر. اونم کدوم پدر؟
همون پدری که برات کولرُ خاموش می کرد تا سرما نخوری.
سربازی که می ری تازه می فهمی خواهر و برادرهایی که باهاشون دعوات می شد چقدر خوب بودن و تو خبر نداشتی.
تازه می فهمی لباس شویی خونه تون چقدر نجیب بود و تو بی خبر بودی.
تازه می فهمی یه عمر داشتی برنج و چایی و نون و مربا و کره ی اعیانی می خوردی و باز نق می زدی.
تازه می فهمی آش، فقط آش کشک خاله!
توی سربازی آدم دلش برای خونه ی خاله که سهله، یه وقتایی برای خونه ی عمه هم تنگ می شه!