دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حرام» ثبت شده است

خدا، غذاهای خوب و نوشیدنی های گوارا رو حرام نکرده. اسرافُ حرام کرده.

خدا، لباس خوب و راحت و زیبا رو حرام نکرده. فخر فروشی با لباسُ حرام کرده.

خدا، خونه ی بزرگ و امن و  مجهزُ حرام نکرده. قصر سازی و بی توجهی به بی خانمان ها رو شماتت کرده.

خدا، استفاده از نعمت ها و زینت های دنیا رو  نهی کرده. به رخ کشیدن و مانور دادن با اون ها رو نهی کرده.

خدا،  استفاده ما رو از نعمت ها  حرام نکرده، محروم کردن بقیه رو از همون نعمت ها رو گناه دونسته.

خدا به قارون، به خاطر ثروت زیادش خشم نگرفت. به خاطر طرز استفاده ی قارون از اون همه ثروت بود که عذاب خدا نازل شد.   


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۴۵

اون احکامی که خدا توی دین خودش قرار داده دو جور هستن.

بعضی هاشون رو خدا از پیش خودش  وضع کرده.

مثلاً تا وقتی که  پیامبر دستور نماز و روزه و وضو و اینجور چیزا رو نیاورده بود، مردم نمی دونستن نماز و روزه و وضو چیه.

ولی بعضی از احکام رو خدا فقط امضا کرده. مث همین خرید و فروش.

مردم، قبل از اینکه پیامبر ها سراغشون بیان هم اهل معامله و داد و ستد و خرید و فروش بودن.

خدا هم پای همین خرید و فروشُ امضا کرد و فرمود: خرید و فروش،‌ از نظر من حلاله.

فرمود : خرید و فروش کنید، ولی ربا ممنوع!

خرید و فروش کنید  ولی کم فروشی و گرونفروشی نکنید.

خرید و فروش کنید ولی  کلاهبرداری  و فریب کاری و تقلب و غل و غش غدغن!
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۰

یکی از سوء استفاده های حرومی که میشه از مهارت پرسشگری کرد ، تجسسه .

ساده ترش میشه همون سرک کشیدن توی زندگی خصوصی خلق الله .

یعنی همون کاری که خدا شدیدا نهی کرده از پرداختن بهش ...

فضولی هم  البته بهش میگن و از همون دور هم پیداست که طرح همچین سوال هایی به هیچ وجه مورد پسند خدا نیست و حرومه ...

در کنار  سوال های حروم ، صد البته که  سوال های واجب و خیلی خیلی ضروری هم پیدا میشن ...

سوال هایی که خجالت بردار نیستن و باید  به وقتش و از اهلش پرسیده بشن ...

خودمویم : تا حالا شده  چیزی رو که لازم بوده بپرسید به خاطر کم رویی یا غرور یا بی حوصلگی نپرسید و بعدا بفهمید  دستی دستی چه بلایی رو سر خودتون آوردید با  نپرسیدنتون ...

شده ؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۱۵

اینکه خیلی صریح و جدی به ما گفتن: «وسواس، توی همه  اشکال و  مدل هاش، حرومه»  دلیل داره.

اولین دلیلش اینه که وسواس، رابطه مستقیم داره با اسراف.

یعنی چه اون آقایی که ده ساعت زیر دوش می مونه و هنوز فکر میکنه تمیز نشده، چه  اون نویسنده ای که  ده بار می نویسه و  خط می زنه و پاره می کنه، جفتشون نعمت های خدا رو  الکی  با اسراف کاریشون حروم می کنن.

خدا هم  اصلاً چشم دیدن اسراف رو نداره...

 

حالا آب و  کاغذ و اینجور چیزا به کنار.

آدم وسواسی، اولین و مهمترین چیزی رو که با اسراف حروم میکنه، وقت و عمر خودشه.

وقتی کاری که باید براش ده دقیقه وقت گذاشت، یه ساعت طول می کشه، یعنی عقب افتادن از بقیه کار ها.

یعنی تلف شدن ثانیه ها و ساعت هایی که ارزش طلا دارن.

حالا، وقت و عمر خود آدم وسواسی هم هیچی،  همچین آدمی با معطل گذاشتن بقیه، وقت و عمر بقیه رو هم تلف می کنه....

اگه یه کم توی زندگیتون وسواس دارید، بدونید که یکی از غیر قابل تحمل ترین موجودات روی زمین خود شمائید.

اطرافیان شاید به روتون نیارن، ولی از دست شما و کارهاتون، رسماً دارن شکنجه می شن....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۴

فاسد شدن نون و لقمه، فقط به این نیست که بیرون از یخچال نگهداری بشه.

کارای دیگه ای هم هستن که باعث می شن نونی که آدم سر سفره میاره، پاک و طاهر و خوردنی نباشه.

یکی از اون کارا،  دور از جون شما،  غشِّ در معامله است.

غش در معامله، معنیش این نیست که آدم، وسط معامله از هوش بره و براش آب قند بیارن.

غش در معامله  یعنی فروختن چیزی که قاطی داره، به جای چیز خالص.

مثلاً اونی که توی شیر گاوش آب قاطی می کرد، کارش غش در معامله بود.

آخر و عاقبتش ُ  هم دیگه همه مون می دونیم چی شد.

آخرش، همه ی اون آب هایی که قاطی شیر کرده بود، سیل شدن، اومدن گاو و بره هاشُ بردن همونجایی که شیرشون رفته بود!

 

یکی از اون  اقوامی که  توی غش در معامله و کلاهبرداری از خریدارن و مصرف کنندگان، ید طولایی داشتن، مردم شهر مَدیَن بودن.

پیامبر این شهر، حضرت شُعَیب، خیلی بهشون گفت که دست از این کارا بردارید. ولی اونا اینقدر سرشون به  معامله و غش در معامله گرم بود که اصلن حرفای پیغمبرشونُ نمیشنیدن.

مردم مدین، با همه ی دغلبازی هاشون، نه قدرت اول اقتصادی دنیا شدن، نه اون سر دنیا رو گرفتن، نه زن و بچه شون از پولی که به جیب می زدن خیری دیدن.

عاقبت خودشون و شهرشون و مغازه هاشون با عذاب خدا از  صحنه ی روزگار محو شدن. جوری که انگار اصلن وجود نداشتن.





غش در معامله مال قدیما که آب قاطی شیر می کردن و داخل آردشون نمک می ریختن نیست.

کباب کوبیده و  برگر ذغالی و  ژامبون  تنوری رو هم میشه با غش در معامله به خورد مشتری داد.

 چسبوندن مارک تُرک روی  زدگی شلوار و پیراهن هم یه جور غش در معامله است.

توی این عصر ارتباطات،‌ حتی  اشتراک اینترنتُ هم می شه به سبک غش در معامله فروخت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۱

 می خوایم کمی راجع به روزی، البته از نوع خوردنیش صحبت کنیم.

آخه روزی که فقط خوردنی و نوشیدنی نیست. دیدنی ها و شنیدنی های این دنیا هم تا روزیِ ما نباشن، قسمت چشم و گوش ما نمی شن.

حتی فکر ها و طرح های خوب هم باید روزی آدم بشن،‌ و الا ازشون خبری نمی شه.

ولی ما امروز، می خوایم راجع به روزی های خوردنی و نوشیدنی صحبت کنیم که اسم ساده ترش می شه همون آب و غذا.

خدا توی قرآن فرموده: آدمیزاد باید به غذایی که می خوره با دقت نیگا کنه.

من و شما،‌ چقدر اهل همچین نگاه های از سر دقتی هستیم.

 

بعضیا لقمه رو به خوشمزه  و غیر خوشمزه تقسیم می کنن.  بعضیای دیگه به راحت الحلقوم و گلو گیر.

 ولی لقمه رو می شه  با یه تقسیم خیلی ساده به حلال و حرام هم  تقسیم کرد.

لقمه حلال، اولین فرقی که با لقمه حرام و مسئله دار داره،  اینه که برکت داره.

از کمِ چیز با برکت، کار زیادی بر میاد  ولی از زیاد مال بی برکت هم کاری بر نمیاد.

اینجوریه  که بعضیا با نون و  پیاز، دانشمند  و آدم حسابی می شن، ولی بعضیای دیگه با نون داغ و کباب داغ و مرغ بریون، هیچی نمی شن.



یکی از اون چیزایی که خیلی روی آخر  و عاقبت و سرنوشت ماها تأثیر داره، همین لقمه هائیه که با دستمون به سمت دهان می بریم.

لقمه حلال، آدم رو خوش عاقبت می کنه.  آدم رو دلرحم می کنه.  آدم رو اهل انصاف می کنه. آدم رو با وجدان و حق پذیر می کنه.

عوضش چشمتون روز بد نبینه....

لقمه مسئله دار، آدم رو سنگ دل و بی وجدان می کنه. آدم رو  بی انصاف می کنه. کاری می کنه که نصیحت و حرف حق به گوش آدم تأثیر نداشته باشه....

لقمه ناپاک، آدم رو بد عاقبت می کنه...



لقمه هایی که ما می خوریم، فقط قرار نیست توی وجودمون به قند و گلوکوز و گلیسیرین و چربی و از اینجور چیزا تبدیل تبدیل بشن...

بخشی از غذایی که ما می خوریم، به فکر و اندیشه و خیال تبدیل می شه.

لقمه حلال و با برکت،  تبدیل به فکر درست و اندیشه پاک و حلال  می شه.  لقمه حلال، تبدیل به نیت خیر می شه.

عوضش لقمه  مشکل دار،  هضم که شد، فکرای مشکل دارُ به دنبال خودش میاره.  لقمه مشکل دار،  نیت آدمُ ناخالص و مشکل دار می کنه...

لقمه ای که پولش از راه غیر حلال به دست اومده باشه، آدم رو به فکر کارای غیر حلال می اندازه....



همیشه به ما توصیه کردن، همون روزی و غذای حلال رو هم،‌ اونقدر نخورید که سنگین بشید و از بقیه کارای زندگی تون بمونید.

به ما ها گفتن، پر خوری، دلُ سنگ می کنه.

لقمه حلال که زیادش با آدم این کارُ می کنه، شما خودت حساب کن ببین حرومش اگه با پرخوری خورده بشه، چه بلایی سر آدم میاره...

اصلاً بلا نسبت، غذا خوردن ماها، مث بنزین زدن ماشین توی پمپ بنزینه.

ماشین برای این ساخته نشده که دم به دقیقه توی صف پمپ بنزین باشه.

ولی همون ماشین،  هر چند وقت یه بار باید سری هم به پمپ بنزین بزنه.

ماها هم برای خوردن به این دنیا نیومدیم.

ماموریت ما چیز دیگه ایه.

ولی خب به خاطر همون ماموریت باید بعضی وقتا هم بشینیم سر سفره روزی. البته از نوع پاک و حلال و بابرکتش....



 

اونایی که نا امید از لقمه حلال، می افتن دنبال لقمه حرام، یه مشکلشون اینه که به خدا اعتماد ندارن.

یعنی وقتی خدا می گه از تو حرکت، از من برکت و روزی، اونا باور نمی کنن.

پیش خودشون می گن: شاید خدا نتونست روزی ما رو جور کنه.  شاید یادش رفت، شاید دیر کرد.

ولی اونایی که  چشم و دلشون به روزی حلال روشنه،‌خوب می دونن که حرف خدا، حرفه و خودش فرموده که روزی رسونه...

پس تا وقتی روزی حلالِ تضمین شده هست، چرا آدم بی صبری و کم طاقتی کنه و بره دنبال نوع غیر حلالش؟!



 

 اونایی که نا امید از لقمه حلال، می افتن دنبال لقمه حرام، مشکل دیگه شون اینه که قناعت ندارن.

چون اگه  به همون آب باریکه ای که خدا داره از راه حلال براشون میفرسته قناعت می کردن، دیگه لازم نبود  دنبال لقمه های گنده تر، اما از جنس ناپاک و غیر حلال برن.

اینا، البته حواسشون نیست که روزی ای که حلال نباشه، برکت نداره.

چیزی هم که برکت نداشته باشه، چه زیادش، چه کمش، به درد نمی خوره و آدم رو به جایی نمی رسونه...

آخر و عاقبت هم که اصلاً نداره.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۶:۰۴