دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جابر بن عبد الله انصاری» ثبت شده است

 به هر زحمتی بود، جابر بن عبد الله انصاری و  عطیة بن سعد کوفی،  اسم خودشونُ  به عنوان  پایه گذاران  سنت زیارت اربعین، و  اولین زائران قبر امام حسین  ثبت کردن.

زیارتی که هیچ وقت بی زحمت  و آسان و بی خطر نبوده؛

همیشه ی تاریخ، ترس تیغ تیز خون ریز حرامی ها، همراه ذهن رائران قبر حسین بوده؛

حرامی هایی که  قرن به قرن اسمشون عوض شده،  و رسم شون تغییر نکرده.

ولی زائرین قبر حسین، چهارده قرنه که نه اسم عوض می کنن، نه رسم.

اسمشون عاشقه و رسمشون عاشقی؛

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۱۷:۳۹

بیستم صفر سال   درد، بیستم صفر سال زخم؛  بیستم صفر سال نوحه و آه؛

بیستم صفر  سال تقابل شهادت با جنایت؛  بیستم  صفر شصت و یک هجری؛

هزار و سیصد و هفتاد و پنج سال قبل؛

یک اربعین از  آن روز واقعه، آن قیامت کبری، آن محشر عُظما، یک اربعین از روز عاشورا می گذشت که وارد کربلا شد.

اسمش جابر بود.

جابر بن عبد الله انصاری، صحابی رسول خدا،  شیعه خالص مولا علی، اولین زائر قبر حسین شده بود؛

 

جابر نابینا  بود و  روشندل؛ کسی رو می خواست که زیر بغل هاشُ بگیره و او رو به سمت قبر خاکی امامش راهنمایی کنیه؛

عطیه، پسر سعد،  شاگرد علی و مفسر بزرگ قرآن   عهده دار همین وظیفه شده بود.

دوتایی،  اول کنار  فرات رفتن   و غسل زیارت کردن؛

جابر، سال ها  قبل، از رسول خدا یاد گرفته بود که  برای  زیارت دوستان، خودش رو معطر کنه؛

حالا هم می خواست به زیارت دوست و امامی بره که نوه همون معلم و همون پیام آور  بود .

بوی خوشبوترین عطری که داشت رو همراه خودش کرد؛  بعد با کمک عطیع، خودش رو نزدیک مزار بهترین بنده خدا رسوند.



حالا کنار قبر حسین بود؛

با حسرتی نا تمام که چرا درد کوری، بانی دوری او از صحنه ی کربلا شد؛

چرا چشم بینایی نداشت تا این بار به جای خیبر و خندق و جمل و نهروان، در صحرای نینوا شمشیر بزنه.

جابر، آهی از سر افسوس کشید  و  از عطیه خواست دستش رو  روی قبر قرار بده؛

دست جابر  که به قبر بی  فرش و چراغ حسین  رسید، بیهوش شد؛

وقتی به هوش اومد، سه بار «یا حسین» گفت و  اینطور ادامه داد: « آیا  رسم دوستی این نیست که دوست جواب دوست خودش رو بده ؟ چرا جواب سلام جابرِ زائر  رو نمی دی؟»

جابر دلش می خواست گله ها رو ادامه بده،  ولی چیزی یادش اومد که اینطور جواب خودش رو داد:

«چه طور؟  چه طور دوست جواب دوست خودش رو بده؟! چطور وقتی سری روی بدن نداره؟»

با این حرف های روضه وار جابر، شانه های عطیه بود که می لرزید؛

بغض هر دو نفر، جای خودش رو به های های و هق هق داده بود؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۴ ، ۱۷:۳۷

فردا، روز شهادت قله ی رفیع  دانائیه.

روز  شهادت دریاى پهناور علم و چشمه جوشنده حکمت

روز عروج معصوم هفتم و امام پنجم ، حضرت امام محمد باقر، که سلام خدا بر او و خاندان پاک ترینش باد.

 

امام پنجم ما  القاب زیادی داره  ، القابی مثل هادی ، شاکر یا امین ، ولی معروف ترین اونها همون باقر العلومه …

اولین کسی که امام ما رو با وصف باقر العلوم توصیف کرد ، پیامبر اکرم بود …

سال ها قبل از تولد امام باقر ، پیامبر مژده رویت این امام رو به جابر بن عبد الله انصاری داد و فرمود :

« اى جابر! تو پس از من چندان زنده مى‏مانى که مردى از فرزندانم را که شبیه‏ترین مردم به من و نامش هم‏نام من است، زیارت کنى. او را که دیدى، سلام مرا به او برسان و به این سفارش من حتما عمل کن. او کسی است که علم را می شکافد، آن هم چه شکافتنی!»

 

جابر بن عبد الله انصاری، برای عمل به سفارش پیامبر بود که در دوران کودکی و نوجوانی  امام باقر به حضور ایشون می رسید و از حضرتش تقاضای حکمت می کرد. 

 از حکمت هایی که امام باقر به جابر آموخت، یکی  هم این بود که:

اى جابر! تو را به پنج کار وصیت مى‏کنم: اگر با تو ستم کردند، تو ستم مکن؛ اگر با تو خیانت کردند، تو خیانت مکن؛ اگر تو را تکذیب کردند، خشمگین مشو؛ اگر تو را ستایش کردند، شاد و خرم  نباش و اگر تو را نکوهش کردند، آشفته‏گوى و دل‏خور مگرد.

 

اى جابر! آسایش تن را در راحتى قلب بطلب و راحتى قلب را در کمى خطا بخواه.

توشه خود را در این دنیا با کوتاه ساختن رشته آرزوها برگیر.

با بسیار شمردنِ روزى اندک و اندک شمردن طاعت بسیار، سپاس خداى را بگزار.

مال دنیا را همچون مالى دان که در خواب به دست آورده‏اى؛ مالی که چون بیدار شوى، چیزى از او با تو نباشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۰۸