دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تهدید» ثبت شده است

عقاب وقتی می‌خواد به ارتفاع بالاتری صعود کنه، روی لبه‌ی یه صخره، به انتظار یک  گردباد میشینه...

 

بعد، به محض این‌که ‌آمدن گردباد رو حس‌کرد، بالای خودش را باز می کنه  و اجازه می‌ده ‌باد، اون رو با خودش بلند کنه.

 

به محض این‌ که گردباد قصد سرنگونی عقاب رو کرد، این پرنده‌ی بلند‌پرواز، سر خودش رو به‌ سمت آسمان بلند می‌کنه و عمود بر طوفان می‌ایسته و مث  یه گلوله‌ی توپ، به سمت بالا پرتاب ‌می‌شه.

 عقاب، اونقدر با کمک باد مخالف، اوج ‌می‌گیره تا دست آخر  به ارتفاع موردنظرش برسه و بعدش با چرخش خودش به ‌سمت قله‌ی موردنظر، در بالاترین نقطه‌ی کوهستان، مأوا می‌گیره.

 

خوب به شیوه‌ی عقاب برای بالارفتن دقت کنید. عقاب منتظر حادثه می‌مونه، همون حادثه‌ای که برای مرغ‌های زمینی، یه مصیبت و یه  بلاست.  ولی عقاب منتظر طوفان می‌نشینه تا از انرژی پنهان در گردباد، به نفع خودش استفاده کنه.

 

وقتی طوفان از راه می‌رسه، عقاب به‌جای زانوی غم بغل‌گرفتن و  قایم شدن کنج سنگ‌ها ، جشن می‌گیره و خودش رو به بالاترین نقطه‌ی وزش باد می‌رسونه و از اون‌جا، سنگین‌ترین ضربه‌های گردباد رو به نفع خودش به‌کار می‌گیره؛

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۷

دیگه تهدید بالاتر از تجربه اعتیاد که نداریم.

 ولی بعضی ها هستن که همین تجربه ناخواسته رو هم تبدیل به فرصت می کنن.

یعنی بعد از اینکه خودشون ترک کردن، میان یه کمپ ترک اعتیاد تاسیس میکنن تا هم تجربیاتشون رو به اشتراک بذارن، هم  بقیه رو نجات بدن، یه شغلی باشه واسه خودشون.

 

تازه من یکی رو میشناسم که یه بار رفته بوده توی کما، الآن چند ساله  راجع به عالم پس از مرگ کتاب می نویسه و کنفرانس برگزار می کنه و کلی هم  پولدار شده از این راه!‌

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۰

داستان اون الاغی که تهدید زنده به گور شدن رو به فرصت  زندگی دوباره تبدیل کرد هم  مثال زدنیه.

راست و دروغ این داستان باشه بر گردن نویسندگان کتاب های موفقیت و  مدیریت و اینجور چیزا.

می گن یه کشاورز بود که یه الاغ داشت و الاغ رو خیلی دوست می داشت.

از قضا این الاغ دوست داشتنی، شیطونی و سر به هوایی کرد و افتاد توی چاه.

 صاحب الاغ هم که نه می تونست الاغ رو بیرون بکشه، نه دلش می اومد الاغ سم طلاش زجر کش بشه، تصمیم گرفت حیون زبون بسته رو زنده به گور کنه...

کشاورز، یه روز تموم خاک می آورد و با آب دیده، داخل چاه می ریخت. الاغ هم خودش رو می تکوند و  پاش رو روی خاک ها می گذاشت...

اینجوری شد که دم غروب، وقتی چاه داشت پر می شد، الاغ تونست از چاه بیرون بیاد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۵

ما کاری به کُرات دیگه نداریم،  ولی الآن روی همین  کره زمینی که ما داریم توش زندگی می کنیم، هستن کشورهایی که از خرابه های شهر های جنگ زده و ویران شده شون به عنوان موزه استفاده می کنن.

یا  مثلاً  اسم خرابی های زلزله و طوفان و سونامی رو  می ذارن جاذبه توریستی..

بعدم کلی تبلیغات میکنن که «تور بازدید از مناطق سونامی زده»

خلاصه که بعضی از کشورها،  از همین راه، گردشگر های «خرابی ندیده» رو حسابی سرکیسه می کنن...

تازه این چیزی که گفتم یه مثال ساده بود، و گرنه آدم اگه چشم هاش ُ باز کنه و  یه مقدار هوش و ذکاوت به خرج بده، می تونه هر تهدیدی رو  برای خودش به یه فرصت تبدیل کنه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۳

توی یه مسابقه فوتبال، وقتی تیم حریف داره با تمام نیروش حمله می کنه،  همیشه دروازه تیم مقابل با خطر  باز شدن  رو بروئه.

اینجور وقت ها، خیلی از مربی ها، یه مهاجم یا یه بازیکن میانی رو از تیمشون من می کنن و به جاش یه مدافع  میارن....

استدلالشون هم اینه که باید  برای همچین تهدیدی چاره اندیشی کرد.

اتفاقاً این چاره اندیشی خیلی وقت ها جواب می ده و تیم گل نمی خوره.

اما هستن مربی هایی که وقتی تیمشون زیر فشاره، به جای اضافه کردن یه مدافع، یه مهاجم سرعتی  رو به بازی  می گیرن.

اینجوری  هم می تونن از فرصت ضد حمله ها استفاده کنن و به گل برسن. هم  بازیکن های تیم حریف، ذهنشون به وجود اون مهاجم مشغول می شه و نمی تونن با خیال راحت توی حملات شرکت کنن...

به این استرات‍ژی می گن: تبدیل تهدید به فرصت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۷