الآنُ
نمی دونم ولی زمان ما، مجموع دانش آموزان کلاس اول تا چهارم دبیرستان، حدود هجده میلیون نفر می شدن.
وزارت
محترم آموزش و پرورش به همه ی ما هجده میلیون نفر خیلی چیزا آموزش داد. مثلاً آموزش داد که چه جوری مساحت
لوزی و ذوزنقه رو حساب کنیم.
خود
بنده تا امروز حتی یه بار هم لازم نشده که مساحت هیچ لوزی و ذوزنقه ای رو در زندگی
حساب کنم. ولی تا امروز با مشکلات زیادی
رو برو شدم که زمان مدرسه کسی به من و
بقیه آموزش نداد چه جوری اون ها رو حل کنیم.
شما
رو نمی دونم ولی خود من هر وقت اسم وسایل
کمک آموزشی میاد، یاد سه تا چیز می افتم:
کره ی
جغرافیایی، آهنربای نعلی شکل و ترکه ی آلبالو.
توی
مدرسه ما، وسایل کمک آموزشی فقط این سه تا
چیز بود. توی مدرسه ی شما چطور؟!
البته
زمان ما هم بودن اولیای دلسوزی که به منظور رفع فقر آی کیوی فرزندانشون برای اونا
معلم خصوصی می گرفتن.
ولی
گرفتن معلم خصوصی مسأله ای بود که همه سعی
می کردن یه جوری مخفیش کنن.
اما
الآن اوضاع فرق کرده.
الآن
گرفتن معلم خصوصی و رفتن به کلاس تقویتی و اینجور چیزا، یه جور مایه ی
تفاخر و کلاس گذاشتن و اینجور چیزاست.
حالا
مدل گوشی و مارک لباس و کارخونه ی سازنده ی ماشینُ بگی باز یه چیزی.
ولی
پول معلم خصوصی و کلاس تقویتی دیگه چیه بعضیا باهاش کلاس می ذارن؟!
مثلاً توی جلسه ی خواستگاری، خواهر داماد میگه:
کامبیز
ما همه ی درساشُ با معلم خصوصی ساعتی دویست هزار تومن پاس کرده.
بعد،
مادر عروس جواب می ده که:
دختر
منم ترمی ده میلیون پول کلاس های تقویتیش
شده. ما به کمتر از پونصد میلیون شیربها رضایت نمی دیم.
توی
این سال ها، تقریباً همه چی عوض شد.
نظام
آموزشی عوض شد.
شکل و
محتوای کتاب ها عوض شد.
شکل
میز و نیمکت ها عوض شد.
نمره
های کمی تبدیل به نمره های کیفی شد.
شکل
کیف و
دفتر و جامدادی بچه ها عوض شد.
ثلث
اول و دوم و سوم تبدیل به نیمسال اول و دوم شد.
کلاً
همه چی عوض شد به جز آقای دکتر توکلیِ سازمان سنجش آموزش کشور.
کسی
که نه خودش عوض شد، نه قیافه ش، نه حرفاش..