دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بندگی» ثبت شده است

آدما، سلیقه هاشون با همدیگه فرق می کنه.

ممکنه یکی از یه غذایی خوشش بیاد، ولی یکی دیگه اون غذا رو خوش نداشته باشه.

یا یکی طبعش سرد باشه، یکی دیگه گرم.

یکی رنگای روشن دوست باشه، یکی رنگ های تیره تر.

ولی اینجوری نیست که همه ی علاقه ها و سلیقه های آدما با همدیگه متفاوت باشه.

ما آدما، با وجود سلیقه ها و علایق متفاوت مون، یه سری علایق و سلایق مشترک هم داریم.

همه ی آدما،  یه ساختمون، یا یه اثر هنری  کاملُ به یه ساختمون یا اثر هنری  نیمه کاره و ناقص ترجیح می دن.

همه ی آدما  نسبت به شنیدن یه خبر با جزئیات کامل، علاقه ی بیشتری دارن تا یه خبر نصفه نیمه  و ناقص.

آدما،  از هر چیزی،  شکل بهتر و کامل تر  اونُ می خوان و این ویژگی مشترک، ریشه در فطرت خدایی اون ها داره.

شاید قد و وزن و نژاد و رنگ و لهجه ی آدما متفاوت باشه،  ولی فطرت همه ی اون ها یکسان و خدائیه.

علاقه ی آدمیزاد به چیزهای بهتر و کامل تر، یکی از راه های قرآن برای دعوت انسان ها به ایمان و معنویته.

خدا توی قرآن، خطاب به همه ی انسان ها،  توی هر قرن و قبیله ای که باشن می گه:

اگه زندگی بهتر و  با دوام تر می خواید،‌ راهش ایمانه.

اگه دانش بهتر و کامل تر می خواید، پیش خدا و انباست.

اگه  طالب نعمت  و سلامت بهتر و بیشتر و کامل ترید، راهش بندگیه.

اگه طالب نورید، خدا نور آسمون ها و زمینه.

دنبال هر خیری که هستید، کامل ترین شکل اون خیر پیش خداست.

اشتباهی، جای دیگه نرید! ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۰

وسط یه شهر غریب گم شدی، نه راه پس داری ، نه راه پیش...

جلوی یه ماشین رو می گیری و ازش آدرس می پرسی....

اونم بهت می گه: دنبال من بیا...

تو، توی همچین موقعیتی باشی، چی کار میکنی...

دنبالش می ری دیگه؟!

هر کس دیگه ای جای تو باشه هم دنبالش می ره.

چون و چرا هم نمی کنه که چرا الآن این طرف پیچیدی و چرا اونجا نپیچیدی....

توی زبون دین به این دنباله روی بی چون و چرا می گن: «بندگی»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۲:۴۵

فکرش رو بکن ...

یه مراسم بزرگ گرفته باشن واسه بزرگداشت یه نفر...

کلی هم میز و صندلی چیده باشن و مهمون دعوت کرده باشن ....

بعد اون وقت اون کسی که قراره ازش تقدیر بشه، خودش نیاد.

به هم می ریزه مراسم دیگه....

حالا خدا هم این همه ابر و باد و منظومه و سیاره آفریده واسه ما ...

ما رو هم آفریده واسه بندگی...

بعد اون وقت اگه ما ها بندگی نکنیم، چی می شه؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۲:۴۳

مادربزرگم همیشه می گفت:

«ابلیس کی گذاشت که ما بندگی کنیم؟»

ولی خدابیامرز، با اینکه این مصرع رو همیشه ورد زبون داشت، خیلی مقید جاده بندگی بود.

یادمه ماه رمضون که می اومد، می گفت:

«ابلیس رو هم گرفتن انداختن توی بند...

موندیم خطاهامون رو تقصیر کی بندازیم؟»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۸

همینجوری که نمی شه رفت و در خونه رو زد و گفت اومدم برای عبادت؟

اون البته اونقدر کرم داره که همیشه و همه جا و در همه حالی در  خونه شو رو به ما بازکنه، اصلاً درش کی بسته بوده که بخواد باز بشه؟

اما خودمون چی؟

خودمون اگه آداب عبادت رو رعایت نکرده باشیم، رومون نمی شه حتی وارد بشیم. چه برسه به اینکه بریم و اون بالای مجلس بنده نوازیش بشینیم...

خلاصه که عبادت آدابی داره و اولین ادبش اینه که قبلش آلودگی ها رو  از خودمون دور کنیم.

حالا این آلودگی ها هم خودشون اقسامی دارن.

بعضی هاشون ظاهری ان و با به دست لباس تمیز و یه وضوی تمیز تر بر طرف می شن...

ولی آلودگی گناه رو جز با لباس و آب چشمه توبه و پشیمونی نمی شه بر طرف کرد.

بعد از اون هم نوبت اخلاق زشتی می رسه که هر کدومشون مثل یه لک و چربی درشت، لباس روح رو از ریخت میندازن ...

اسم این بعضی از این لک ها، حسده. اسم بعضی های دیگه شون بخله. لکه های خود پسندی هم روی بعضی از لباس های روح دیده می شه ...

پاک شدن این لک ها رو هم باید از همون خدایی بخوایم که قراره  مهمونش بشیم برای راز و نیاز ...

بعد از پاک کردن لکه های لباس جسم و تن پوش روح، نوبت پاک کردن نیت می رسه ...

باید بشینیم و از خودمون  بپرسیم برای چی قراره در خونه خدا رو بزنیم؟

برای خودمون؟ برای خودش؟

یا زبونم لال برای بقیه و ریا؟!

شاید هم عبادت هامون از روی عادت باشه و خودمون بی خبر باشیم .

جایی نوشته بود :

یک بار وقت عبادت

به زبانت نگاه کن

و فکر کن

نکند عبادت نمی کنم

نکند تملق می کنم …

تعجب نکنی اگر خودت را متملق یافتی

عادت چه کارها که نمی کند …

 

اولین شرط عبادت اینه که پاک و تمیز و مرتب بشیم.

البته زیاد هم نباید وسواس به خرج داد و  مو رو از ماست کشید. ولی تا اونجا که وسعمون می رسه باید سعیمون رو بکنیم.  بقیه اش رو هم میشه به خود خدا واگذار کرد.

اما از شرط اول عبادت که بگذریم، می رسیم به باقی آدابش ...

مثلاً اینکه بدونیم کسی که قراره در خونه اش بریم و مشغول راز و نیاز بشیم کیه و چه جور ویژگی هایی داره؟

بزرگه یا کوچیک؟

دست هاش باز هستن یا بسته ؟

اهل بخشیدن هست یا نیست؟

از حالمون بی خبره یا با خبر ؟

باید بدونیم خدایی که قراره باهاش راز و نیاز کنیم از چی خوشش میاد و چی رو خوش نداره.

عبادت بدون پبش شرط خدا شناسی، دقیقاً مثل این می مونه که با یکی قرار  ملاقات داشته باشیم اما ندونیم  اسمش چیه و خودش کیه و چه کاره ست و کجاست!

اصلاً همچین قرار ملاقاتی امکان پذیره؟!

 

امام علی (علیه السلام) فرموده:

شناخت خدایی را که می‌پرستید در جان‌های خود جای دهید تا خم و راست شدن هایتان برای عبادت کسی که می‌شناسیدش، شما را سود دهد.

باز هم از ایشون روایت شده که فرمودن :

در عبادتی که با شناخت توأم نباشد، خیری نهفته نیست.

امام سجاد که خودش زینت همه عبادت کننده هاست هم فرموده :

هیچ عبادتی جز با شناخت ارزش ندارد.

 

یکی از آداب عبادت اینه که بدونیم خودمون از خدا چی می خوایم .

بالاخره موقع عبادت این ماییم که باید حرف بزنیم و در خواست کنیم.

انصافاً یکی از مشکلات ما ها همین ندونستن هاست دیگه...

ماه رجب میاد و می ره و ما هنوز نمی دونیم چی می خوایم.

این وسط صاحب خونه هیچ تقصیری نداره. هر تقصیری هست سر همین کاهلی خودمونه.

بعضی وقت ها ، چیزهایی می خوایم به صلاحمون نیست .

بعضی وقت ها  هم خودمون و خدامون رو دست کم می گیریم و چیزهای کوچیک می خوایم. فکر هم  می کنیم که لیاقتمون همین چیزهای کوچیکه. یا فکر می کنیم اگه چیزهای خیلی خیلی بزرگ بخوایم خدا توی زحمت می افته و از ادب دوره که آدم کسی رو توی زحمت بندازیم!

خلاصه موقع عبادت بی ادبی می کنیم و به خیال خودمون هم داریم مراعات می کنیم!

 

یه دوست اهل راز داشتم که می گفت :

ما مردم دو دوتا چارتا، ما که طول رکعت نمازمان هم ربط مستقیم دارد به آمار خواسته های آن روزمان، ما که موقعیت ش جور باشد اهل منت گذاشتن سر خدا هم هستیم به خاطر دو رکعت نماز، برای ما خب باید هم سخت باشد درک این که خدا به خاطر عبادت کسی به آسمان و فرشتگان فخر بفروشد.

اما، دور از جان ما، بوده اند بنده هایی که خدا به خاطر عبادت آن ها ، به فرشته هایش فخر فروخته ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۲:۱۷

حجم ها با اشکال دو بعدی تعریف می شن.

اشکال دو بعدی با پاره خط ها تعریف می شن.

تعریف پاره خط با خط امکان پذیره.

خط رو می شه با نقطه تعریف کرد.

پس همه چی داره با نقطه تعریف می شه.

اما خود نقطه!

خود نقطه رو نمی شه هیچ جوره تعریف کرد.

نقطه، اون غیر قابل تعریفیه که همه چی باهاش تعریف می شه.

اون بی شکلی که به همه چیز شکل می ده.

نقطه یه رازه!

نقطه رو مثال زدیم که بگیم حکایت ما و خدا هم یه همچین جوریه.

ما با خدا هستی پیدا می کنیم و تعریف می شیم، اما چیزی که  ازش هستی پیدا کردیم رو نمی تونیم تعریف کنیم.

خدا، اون غیر قابل توصیفیه که همه هستی رو شکل داده و خودش، بی شکل بی شکله!
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۵