می گفت: طرف بازیکن خوبیه ها! خوب هم دریبل می زنه، استقامتش هم خوبه، زیاد هم می دوه، ولی به درد تیم من نمی خوره!
می پرسیدن : چرا آخه؟
می گفت : واسه اینکه همیشه خدا سرش پایینه. برای همینم میدون بازی رو نمی بینه. کسی که میدون بازی رو نبینه، جایی که باید پاس بده، شوت می کنه و جایی که باید سانتر کنه، دریبل می زنه....
حکایت خیلی از ما ها توی زندگیمون، حکایت همون بازیکن سر به زیره.
سر به زیر بودن یه ارزشه، ولی نه همیشه و همه جا.
مثلاً اگه باعث بشه که آدم آسمون بالای سرش و خدای اون آسمون رو فراموش کنه و با تنگ نظری دل به خاک ببنده، ارزش که نیست، هیچ، اصلاً یه جور ضد ارزشه...
درست مثل اون بازیکن فوتبال، آدمی هم که وسعت دید رو کنار بذاره ، آدمی که فقط تا پیش پای خودش رو ببینه، جایی که باید مستقیم بره ، دور خودش می چرخه و جایی که باید راهش رو کج کنه، اونقدر می ره و می ره تا بیفته به چاه حسرت و پشیمونی...