دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین» ثبت شده است

از پیامبرمون روایت شده که فرمود:

حسن و حسین، دو  امام این امت هستند. چه بنشینند و چه قیام کنند؛

تقدیر این بود که یکی از این دو امام با قیامش شناخته بشه و یکی دیگه با صلح و خانه نشینی خودش؛

ولی حقیقت اینه که راه این دو برادر،  هیچ وقت از هم جدا نبوده؛ اگه امام حسین، در جایگاه و موقعیت امام حسن قرار می گرفت، همون کاری رو می کرد که امام حسن انجام داد.

و اگر امام حسن در موقعیت برادر بود، مث برادر حماسه ای رو در کربلا رقم می زد که  هیچ وقت از خاطر  و خاطره ها، محو نشه؛

**

اهل بیت به ما یاد دادن که  همه شون یه نور واحد هستن.

برای یه چراغ، اگه شیشه ی سبز انتخاب کنیم، تابش نورش به رنگ سبز در میاد. اگه رنگ شیشه رو قرمز کنیم، این بار نور قرمزه که از چراغ تلألو  پیدا می کنه.

این شیشه های رنگی، شرایط زمانی  اهل بیت هستن. امام حسن و امام حسین در دو دوره ی زمانی متفاوت به امامت رسیدن، برای همینم  عکس العمل های متفاوتی به شرایط زمانه ی خودشون داشتن.

ولی راه و هدف هر دو امام، یکی بود.

راهشون صراط مستقیم بود و هدف شون، دفاع از دین و سنت و کتاب جدشون رسول خدا؛‌

**

درسته که عهدنامه ی  صلحُ امام حسن با معاویه امضا کرد. اما، این عهدنامه، بعد از شهادت امام حسن، از سوی امام حسین هم معتبر فرض شد.  یعنی امام حسین هم ده سال تمام، با معاویه در صلح به سر برد.  

حتی با اینکه  معاویه  بسیاری از مفاد صلح نامه رو زیر پا گذاشته بود، اما امام حسین باز هم  حاضر به بر هم زدن شرایط نشد.

این نکته ایه که خیلی  از ما، خیلی وقت ها ازش غفلت می کنیم؛

نکته ای که به ما ثابت می کنه:

راه امام حسین  و راه امام حسن،  هیچ تفاوتی با هم نداره؛

**

بعد از شهادت حضرت امیر،  امام حسن اولین کاری که کرد، سر و سامان دادن به لشگری بود که پدر برای جنگ با معاویه ترتیب داده بود.

امام  با ساماندهی همون لشگر، به جنگ با معاویه رفت تا بلکه چشم فتنه ی سفیانی شامُ در بیاره.

می خوام بگم انتخاب امام حسن هم مثل انتخاب امام حسین، جهاد بود. ولی  شرایط به گونه ای رقم خورد که صلحُ به حضرت مجتبی تحمیل کردن.

امام حسین با اینکه در کربلا یاران خیلی کمی داشت،  ولی از هیچ کدوم از یارانش سستی و خیانت و کم کاری ندید.

اما امام حسن فرموده: به خدا قسم اگه به جنگ با معاویه ادامه می دادم، یاران خودم،‌ منُ‌دست بسته تحویل  معاویه می دادن!

راه امام حسن و امام حسین یکی بود،‌ اما همراهان امام حسین زمین تا آسمون با همراهان امام حسن فرق داشتن.

راه، همراه خوب می خواد!

**

فرمانده ی  امام حسن در جنگ با معاویه، یکی از بزرگان بنی هاشم بود؛

پسر عموی پیامبر!، فقیه عالی مقام!،  پدر دو تا شهید!، سردار بزرگ و کارگزار حکومت علی بن ابیطالب!

عُبید الله بن عباس، کم کسی نبود!

کسی که حضرت ابولفضل افتخار می کرد داماد همچین شخصیتیه؛  

کسی که به افتخارش، حضرت ابوالفضل، اسم پسرشُ عبید الله بن عباس گذاشته بود تا نام پدر بزرگشُ زنده نگه داره!

ولی همچین شخصیت بزرگی، در حساس ترین جای نبرد، کم آورد و با معاویه سازش کرد. همون معاویه ای که دو تا از پسرهاشُ به فجیع ترین شکل ممکن، شهید کرده بود.

با لشگری که فرمانده ی قابل اعتمادش، با دیدن امان نامه جا می زنه، نمی شد به معاویه جنگید.

فرمانده ی لشگر امام حسین ولی کس دیگه ای بود. همون کسی که وقتی امان نامه رو دید، به شمر گفت: خدا خودت و امان نامه تُ لعنت کنه!

راه امام حسن، همون راه امام حسین بود، ولی عُبید الله بن عباس کجا و حضرت عباس ما کجا!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۵۳

کرامت از اون چیزائیه که می ارزه آدم برای نگه داشتنش هر کاری بکنه…

یعنی هر جوری که حساب کنی ، می بینی کرامت رو نمی شه خرج چیز دیگه ای کرد، کرامته دیگه ، جون نیست که بشه راحت داد .

واسه همین هم بعضیا هستن  حاضر می شن به خاطر پایمال نشدن کرامتشون حتی جون بدن…

بعضی هایی که اسمشون می شه شهید .

یکیشون که از همه کریم تر و نجیب تر بود ، می گفت :  مرگ ، خیلی بهتر از اینه که آدم زیر بار عار بره …

اسمشُ  گذاشتن سید الشهداء.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۲۹

شیطون اگه اهل حسادت نبود،  می تونست دعا کنه تا خدا اونُ هم از مقام آدم بی نصیب نذاره.

درست عین ما که دعا می کنیم خدا ما رو توی  اجر شهدای کربلا و امام حسین شریک کنه.

ولی شیطون به جای این کار، تقلا کرد تا آدمُ  مث خودش کنه. برای همینم هست که هزاران ساله داره دست و پا میزنه برای از راه به در کردن ماها...

برای آدم حسود، نابود شدن خودش مهم نیست.  مهم به زمین زدن کسیه که نسبت بهش حس حسادت داره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۱۸

کنار ضریح شش گوشه و زیر قبه ی حسینی، از خدا توفیق تشرف خواسته بود.

لحظه ای بعد،‌چهره ای دید ماه تر از ماه، خورشید تر از خورشید.

پرسید: شما؟!

شنید: مظلوم ترین مظلوم این دنیا!

با خودش گفت: حتماً عالم بزرگواری است، دل آزرده از قدرناشناسی مردم.

تا به خودش آمد،  کسی را  کنار خودش ندید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۱:۱۱

کربلا، روز اربعین، میان ازدحام جمعیت، مرد  ناشناس، از مقدس اردبیلی اجازه خواست روضه بخواند برای او و طلبه ها. بعد، رو به سمت  ضریح کرد و گفت:

« یا اباعبد الله! نه من، نه این مقدس اردبیلی، نه این طلبه ها، یادمان نمی رود ساعتی را که خواستی، از خواهرت زینب، جدا شوی »

بعد از این عبارت، چشم خیس مقدس اردبیلی هر چه گشت، مرد ناشناس را ندید.

مقدس اردبیلی، تازه فهمید  ساعت قبل،  کنار  امام عصرش، زیارت اربعین خوانده بود!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۵

فرمود: پدرم، تا رسیدن به سرزمین کربلا، جایی  توقف نکرد، و دوباره راه نیفتاد، مگر آنکه یادی از یحیای پیامبر کرد. می فرمود:

« سجادم!  به خدا قسم که خون من، از جوشش نیفتد تا خدا،‌ مهدی را مأمور قیام کند. او، به انتقام خون من، هفتاد هزار کافر و منافق را خواهد کشت. »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۷