دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استفهام» ثبت شده است

 

 

این کلمه کاملاً فارسیِ «خود رأیی»، از اون واژه هائیه که شنیدنش زیاد چندش آورد نیست.

یعنی اسمش زیاد بد در نرفته.  ولی توی زبون های دیگه معادل هایی داره که وقتی به اونا فکر کنیم، حسابی چندشمون می گیره.

محض اطلاع، ترجمه خود رأیی به انگلیسی می شه «دیکتاتوری»

به عربی هم میشه «استبداد»

بنابر این  شمایی که توی خونه، با همسرت، یا با پدر و مادر و خواهر و برادرت، بر اساس خود رأیی رفتار می کنی،  رسماً اسمت رفته توی دفتر مستبدین و دیکتاتور های تاریخ.

پس فردا که قیامت برپا شد یه وقت اعتراض نکنی که آخه من با صدام و موسیلینی و هیتلر و  محمد علی شاه قاجار  و بقیه ی بر و بچ دیکتاتورهای تاریخ چه صنمی داشتم که با اونا محشور شدم!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۵

دیدین بعضی ها رو؟ حاضرن دو ساعت، توی یه شهر غریب، گم و گور بشن، ولی زورشون میاد قشنگ پیاده بشن، جلوی یه رهگذر رو بگیرن، ازش راهنمایی بخوان، اونم آدرس رو نشونشون بده.

این دسته از آدما، فکر می کنن اگه از یکی راهنمایی بخوان،  از شأن و مقام و منزلتشون چیزی کم می شه.

واقعاً هم اون دو ساعت سرگردونی و علّافی رو از اون چند ثانیه پیاده شدن و آدرس پرسیدن، خوش تر دارن.

بعضی ها، اینجوری هستن دیگه....

 

می خوایم یه کم راجع به خود رأیی با هم درد دل کنیم. خود رأیی باعث میشه که آدم به خودش اجازه ی نظر خواهی از بقیه و مشورت گرفتن از اون ها  رو نده.

آدمای خود رأی، یه نوع خاصی از غرور توی وجودشونه که باعث می شه فکر کنن همیشه و همه جا، بهتر و درست تر از بقیه فکر می کنن.

برای همینم هست که آدم خود رأی معمولاً اهل مشورت کردن و نظر خواهی کردن نیست.

حتی گاهی وقتا که بقیه،‌خودشون داوطلبانه و از روی دلسوزی به طرف مشورت می دن و نصیحتش می کنن، آدم خود رأی یه کارد یا یه چاقو برمی داره و شروع می کنه به تره خرد کردن برای اون نصیحت ها و مشورت ها...


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۰

جایی به نقل از بزرگی نوشته بود :

«مرد هوشمند را از پاسخ‌ هایش می‌توان شناخت، مرد فهمیده را از پرسش‌ هایش.»

فیلسوفی فرانسوی  هم گفته :

«از روی سؤال‌ های شخص، بهتر از جواب‌ های او می‌توانید درباره‌ اش قضاوت کنید.»

یکی از بزرگان ادبیات خودمون هم معتقده :

«دانا هم داند و هم پرسد، نادان نداند و نپرسد.»

و اما انگلیسی ها دو ضرب المثل کاملا متضاد دارن .

آخه هم میگن : «بپرس تا بدانی» ، هم میگن : «نپرس تا دروغ نشنوی»

بالاخره ما که نفهمیدیم بپرسیم یا نپرسیم !

حالا از انگلیسی ها که بگذریم ، خود ما در شان پرسشگری می گیم :

پرس پرسان می روند هندوستان!

فخر الدین رازی هم اینطور سروده :

«آنکس که بداند و بداند که بداند/ اسب شرف از گنبد گردون بجهاند

آنکس که بداند و نداند که بداند/ بیدار کنندش که بسی خفته نماند

آنکس که نداند و بداند که نداند/ لنگان خرک خویش به منزل برساند

آنکس که نداند و نداند که نداند/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۲۰

یکی از سوء استفاده های حرومی که میشه از مهارت پرسشگری کرد ، تجسسه .

ساده ترش میشه همون سرک کشیدن توی زندگی خصوصی خلق الله .

یعنی همون کاری که خدا شدیدا نهی کرده از پرداختن بهش ...

فضولی هم  البته بهش میگن و از همون دور هم پیداست که طرح همچین سوال هایی به هیچ وجه مورد پسند خدا نیست و حرومه ...

در کنار  سوال های حروم ، صد البته که  سوال های واجب و خیلی خیلی ضروری هم پیدا میشن ...

سوال هایی که خجالت بردار نیستن و باید  به وقتش و از اهلش پرسیده بشن ...

خودمویم : تا حالا شده  چیزی رو که لازم بوده بپرسید به خاطر کم رویی یا غرور یا بی حوصلگی نپرسید و بعدا بفهمید  دستی دستی چه بلایی رو سر خودتون آوردید با  نپرسیدنتون ...

شده ؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۱۵

هر ابزاری یه کارویژه به خصوص داره ...

مثلا گوشی تلفن همراه برای برقراری تماس تلفنیه و دوربین عکاسی برای گرفت عکس .

حالا اگه گوشی تلفن همراه شما در کنار برقرای تماس ، عکس هم می گیره ، دیگه به این عمل دوم یعنی عکاسی کارویژه نمی گن ...

بهش می گن : کاربرد ...

کارویژه سوال ، همون رسیدن از ندونستن به مرز دانائیه، ولی  سوال هم  می تونه شبیه هر  چیز دیگه ای ، علاوه بر کارویژه ، کاربرد های دیگه ای هم داشته باشه ...

صد البته که این کارکرد ها می تونن صحیح یا ناصحیح باشن ...

مثلا شما  هم می تونی با گوشی همراهت عکس بگیری ، هم اینکه گردو بشکنی ...

قضاوت درباره اینکه کدومش صحیحه و کدومش ناصحیح با خود شما ...

سوال و پرسش هم  دقیقا همینجوریه ...

علاوه بر کارویژه مخصوصش ، کارکرد های دیگه ای هم داره ...

مثلا شما می دونی که همکارت  چند وقته که مریضه و از حال و احوالش هم کاملا معلومه که امروز حالش بهتره یا بدتر ...

اما بازم میری جلو و احوالش رو می پرسی ...

طبیعتا کاربرد این سوال که  «حال شما چطوره؟ »، رسیدن از نادانی به مرز دانایی نیست ، بلکه رعایت اصل ادب و احترامه ....

 

 

 

یکی از اون کاربرد های بسیار متدول سوال ، همانا خیط کردن و  خجالت زده کردن طرف مقابله ...

مثلا با اینکه می دونیم داداش طرف مقابل که ما دل کاملا پری ازش داریم  توی امتحان ورودی فلان دانشگاه هیچ موفقیتی کسب نکرده ، بازهم در جمع رو به خواهرش می کنیم  و می پرسیم :

«راستی  رتبه داداش شما  توی امتحان ورودی چند شد ؟»

قضاوت در باره صحیح یا نا صحیح بودن ، یه بهتره بگم اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن این قسم از کارکرد های سوال با خودتون

 

 

 

از دیگر کاربرد های رایج سوال ، مچ گیریه .

بلا نسبت شما ، آدم هایی وجود دارن که برای خودشون یک رسالت تاریخی در موضوع   دروغ سنجی  و  مچ گیری از آدم های دور و برشون قائل هستن ...

صد البته که بهترین ابزاری که این افراد رو در ایفای همچین رسالتی  یاری می کنه ، سواله .

سوالاتی که  هم می تونن مستقیما از خود فرد و طی فرآیند کارآگاهانه سوال پیچ کردن پرسیده بشن ، هم این قابلیت رو دارن که بشه اونها رو  در پشت سر و از طریق آدم ها و منابع موثق دیگه پیگیری کرد...

تعیین اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن این روش هم با خود شما.

 

 

 

 

یکی از کاربرد هایی که میشه برای سوال مطرح کرد ، باز کردن سر صحبته ...

مثلا دوست داری با یکی حرف بزنی ولی نمی دونی از کجا شروع کنی ، پس با اینکه خودت ساعت داری و اصلا هم به دونستن زمان نیازی نداری ، پا پیش میذاری و می پرسی :

«ببخشید ساعت چنده ؟ »

همین ساعت پرسیدن می تونه مقدمه ای باشه برای یه رابطه دوستانه که ممکنه سال های سول طول تداوم پیدا کنه ..

 

 

یکی دیگه از کاربرد های سوال  هم ، چیزیه که من اسمش رو می ذارم «دیپلماسی سوال».

با کمک این دیپلماسی میشه ظرف چند ثانیه یک بحث داغ دوستانه و یا خانوادگی رو به انحراف کشوند و یا  به یه بحث منحرف خاتمه داد ...

مثلا وارد جمع میشی و می بینی سفره پهنه و همه با کارد و چنگال غیبت افتادن به جون  گوشت برادر مرده شون ...

اینجور وقتا جا داره شما با اینکه می دونی نتیجه بازی فوتبال چی شده ، بازم بپرسی:

«راستی بازی چند چند شد ؟»

دور از جون شما، بعضی از دانشجو ها برای کاستن از حجم جزوه شب امتحانشون،  استادِ طرح همچین سوالاتی  هستن. سوالاتی که وقت کلاس رو می گیره و استاد رو از صرافت  درس دادن   و  جزوه گرفتن میندازه....

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۱۰

 

 

اگه شما هم یکی از اون آدم هایی هستید که خودشون رو همه چی می دونن و هیچ جوره اهل سول پرسیدن از بقیه نیستن ، خدا حافظ!

اگه یکی از اون موجوداتی محسوب میشید که نه دوست دارن سوالی بپرسن نه خوششون میاد کسی از اون ها سوالی بپرسه ، بازم خدا حافظ ...

ولی ....

ولی اگه هم حوصله سوال پرسیدن دارید هم حوصله جواب دادن به سوال های بقیه ، سلام!

 

موضوع   این نوشته، سواله ...

اینکه چی بپرسیم و از کی بپرسیم و چه وقت بپرسیم و چطور بپرسیم ؟

همچنین می خوایم درباره این مطالب هم صحبت کنیم که :

چی نپرسیم و از کی نپرسیم و چه وقتایی نپرسیم و چطور نپرسیم!

 

 

مولانا می گفت :

هم سوال از علم خیزد هم جواب .

اینکه جواب ، یعنی جواب درست و درمون ، از دانش بر می خیزه و  نتیجه دانائیه، واضح به نظر می رسه ...

ولی اینکه سوال هم یه جورایی نتیجه دانائیه ، احتیاج به توضیح داره ..

توضیحش هم اینه که آدم پرسشگر ، اگه درباره جواب سوالی که پرسیده هیچ  چیزی ندونه ، حد اقل یه چیز رو می دونه ...

یعنی می دونه که نمی دونه .

این علم به ندونستن رو نباید دست کم گرفت .

کسی که ندونه و ندونه که نمی دونه ، هیچ وقت دست به سوال نمی زنه!

ولی کسی که می دونه که نمی دونه، شروع می کنه به سوال کردن و پرسش..

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۰۵