آدم از خود راضی، فکر می کنه مرکز هستیه.
یعنی توی خیالش، خدا ابر و باد و مه و خورشید و فلک و بقیه آدم ها رو فقط واسه این آفریده که دور اون بگردن...
آدم از خود راضی، پیش خودش فکر می کنه بقیه عالم و آدم، بی کارن و فقط وظیفه دارن قربون ایشون برن و پیش مرگ ایشون باشن.
آدم از خود راضی، فکر میکنه گِل و و طینت و سرشت و قالب و پیمانه اش با بقیه آدما فرق می کنه.
فکر می کنه خودش مخلوق درجه یک خداست، بقیه بندگان خدا مخلوق درجه دو و پایین تر از اون.
برای توصیف اینجور آدما، واژه ای بهتر و دم دست تر از «متوقع» وجود نداره.