دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اربعین» ثبت شده است

 به هر زحمتی بود، جابر بن عبد الله انصاری و  عطیة بن سعد کوفی،  اسم خودشونُ  به عنوان  پایه گذاران  سنت زیارت اربعین، و  اولین زائران قبر امام حسین  ثبت کردن.

زیارتی که هیچ وقت بی زحمت  و آسان و بی خطر نبوده؛

همیشه ی تاریخ، ترس تیغ تیز خون ریز حرامی ها، همراه ذهن رائران قبر حسین بوده؛

حرامی هایی که  قرن به قرن اسمشون عوض شده،  و رسم شون تغییر نکرده.

ولی زائرین قبر حسین، چهارده قرنه که نه اسم عوض می کنن، نه رسم.

اسمشون عاشقه و رسمشون عاشقی؛

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۱۷:۳۹

بیستم صفر سال   درد، بیستم صفر سال زخم؛  بیستم صفر سال نوحه و آه؛

بیستم صفر  سال تقابل شهادت با جنایت؛  بیستم  صفر شصت و یک هجری؛

هزار و سیصد و هفتاد و پنج سال قبل؛

یک اربعین از  آن روز واقعه، آن قیامت کبری، آن محشر عُظما، یک اربعین از روز عاشورا می گذشت که وارد کربلا شد.

اسمش جابر بود.

جابر بن عبد الله انصاری، صحابی رسول خدا،  شیعه خالص مولا علی، اولین زائر قبر حسین شده بود؛

 

جابر نابینا  بود و  روشندل؛ کسی رو می خواست که زیر بغل هاشُ بگیره و او رو به سمت قبر خاکی امامش راهنمایی کنیه؛

عطیه، پسر سعد،  شاگرد علی و مفسر بزرگ قرآن   عهده دار همین وظیفه شده بود.

دوتایی،  اول کنار  فرات رفتن   و غسل زیارت کردن؛

جابر، سال ها  قبل، از رسول خدا یاد گرفته بود که  برای  زیارت دوستان، خودش رو معطر کنه؛

حالا هم می خواست به زیارت دوست و امامی بره که نوه همون معلم و همون پیام آور  بود .

بوی خوشبوترین عطری که داشت رو همراه خودش کرد؛  بعد با کمک عطیع، خودش رو نزدیک مزار بهترین بنده خدا رسوند.



حالا کنار قبر حسین بود؛

با حسرتی نا تمام که چرا درد کوری، بانی دوری او از صحنه ی کربلا شد؛

چرا چشم بینایی نداشت تا این بار به جای خیبر و خندق و جمل و نهروان، در صحرای نینوا شمشیر بزنه.

جابر، آهی از سر افسوس کشید  و  از عطیه خواست دستش رو  روی قبر قرار بده؛

دست جابر  که به قبر بی  فرش و چراغ حسین  رسید، بیهوش شد؛

وقتی به هوش اومد، سه بار «یا حسین» گفت و  اینطور ادامه داد: « آیا  رسم دوستی این نیست که دوست جواب دوست خودش رو بده ؟ چرا جواب سلام جابرِ زائر  رو نمی دی؟»

جابر دلش می خواست گله ها رو ادامه بده،  ولی چیزی یادش اومد که اینطور جواب خودش رو داد:

«چه طور؟  چه طور دوست جواب دوست خودش رو بده؟! چطور وقتی سری روی بدن نداره؟»

با این حرف های روضه وار جابر، شانه های عطیه بود که می لرزید؛

بغض هر دو نفر، جای خودش رو به های های و هق هق داده بود؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۴ ، ۱۷:۳۷

 از رسول خدا روایت شده که فرمود:

هر کس چهل روز خود را براى خدا خالص کند چشمه‏ هاى حکمت از قلب او بر زبانش جارى مى ‏شود.

حافظ  هم می گه:

سحرگه رهروى در سرزمینى               همى گفت این معما با قرینى

 

که اى صوفى شراب آنگه شود صاف              که در شیشه بماند اربعینى

یعنی شراب، وقتی صاف و زلال می شه که چهل روز در شیشه ، دست نخورده باقی بمونه.

تا حالا با خودت فکر کردی که چه رازی توی این عدد چهل وجود داره؟

چرا ما امروز باید برای امام حسین اربعین بگیریم و چرا اهل بیت امام، بعد از چهل روز دوباره وارد کربلا می شن؟

من همینقدر می دونم که چهل، عدد کماله و میقات موسی با خداوند هم چهل روز طول کشید.

شاید عزاداری عاشورا تا اربعین هم برای خودش یه جور «چله» باشه.

 عرفا می گن چله داری، خیلی گره ها رو باز می کنه و خیلی پرده ها از مقابل چشم بر می داره...

باید  صبر کنیم و ببینیم قراره چه پرده هایی برامون کنار بره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۱۷:۳۴

شهر مکه، شهر بزرگی نیست. حداقل آن گونه که ما از بزرگ، تهران و شهرهای ابرشهری عالم را مراد می کنیم، بزرگ نیست. مکه خیلی که باشد می شود یکی دو منطقه ی تهران!

هر ساله موسم حج در حدود دومیلیون زائر ، سفید پوش و شیک، در مکه جمع می شوند، می آیند و می روند، می گردند و مروه را تا صفا، صفا می کنند! همین دو میلیون و اندی با هم به عرفات می روند، وقوف می کنند اصطلاحا! شب را می مانند و بعد مشعر و آخر سر منا….

دو میلیون در چند روز ناقابل همه ی شهر را پر می کنند و آداب به جا می آورند. شهری که چندان بزرگ نیست ؛

همین دو میلیون و اندیِ هر ساله، مکه را یک‌پارچه هتل کرده؛ هتل های غولی که آسمان مکه را خراش داده اند. تا چشم کار می کند هتل است.دو میلیون و اندی زائر با تمام امکانات و لباس های شیک سفید.

مکه شهر کوچکی است، نهایتش می شود یکی دو منطقه ی تهران بزرگ!

کربلا همان یکی دو منطقه هم نیست به جهت مساحت!

شهری کوچک با یک مرکز اصلی، همه چیز در کربلا دور حرمین شکل گرفته است و در طواف به دور آن… شاید این بارز‌ترین شباهت میان کربلا و مکه باشد!

در کربلا همه ی  چیزها  رو به سوی حرمین دارند.

تا چندی قبل که صدام حکومت می کرد، خبری نبود! یعنی نمی شد. چهل سالی بود که نمی‌شد.

آن قدر که جوان‌‌های آن سال‌ها پیری خود را هم پشت سرگذاشته بودند و بر دلشان مانده بود داغ این نشدن! جوان های این سال‌ها هم هیچ خاطره ای نداشتند از آن‌چه در داستان ها برایشان می گفتند. آخرِ خفقان بود آن  چهل سال….

صدام که با خفت برداشته شد،  کنارهمه ی مناقشات سیاسی و دعواهای جنگ، چیزی آرام آرام میان مردم عراق پیچید.  چیزی سینه به سینه، چیزی به اسم  زیارت اربعین.

بعد از رفتن صدام، محرم  که آمد،  عراق بعد از چهل سالی دوباره سیاه پوش شد.  بعد از عاشورا،  همه  ی چشم ها، چشم انتظار اربعین بودند.  چشم انتظار زیارت باشکوه اربعین، چشم انتظار تجلی  یکی از پنج علامت شیعه؛

از آن سال به بعد،  همه دست به دست هم داده اند تا زیارت اربعین را سال به سال با شکوه تر از سال قبل برگزار کنند.   نتیجه اینکه امسال  بزرگ ترین گرد هم آیی انسانی بشر،  در طول تاریخ، در کربلا رقم می خورد.

آن هم در شهری کوچک. شهری که حتی به اندازه ی یکی دو منطقه ی تهران هم نیست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۴ ، ۱۷:۳۱

کربلا، روز اربعین، میان ازدحام جمعیت، مرد  ناشناس، از مقدس اردبیلی اجازه خواست روضه بخواند برای او و طلبه ها. بعد، رو به سمت  ضریح کرد و گفت:

« یا اباعبد الله! نه من، نه این مقدس اردبیلی، نه این طلبه ها، یادمان نمی رود ساعتی را که خواستی، از خواهرت زینب، جدا شوی »

بعد از این عبارت، چشم خیس مقدس اردبیلی هر چه گشت، مرد ناشناس را ندید.

مقدس اردبیلی، تازه فهمید  ساعت قبل،  کنار  امام عصرش، زیارت اربعین خوانده بود!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۵