دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابلیس» ثبت شده است

اولین داستانی که  خدا در قرآن مطرح کرده، داستان خلق آدم و سجده کردن فرشته ها و  سجده نکردن ابلیسه.

توی این داستان، دو تا استدلال مطرح می شه که هر دو تاش در اعتراض به خداست.  اتفاقاً هر دو تاش هم غلطه.

استدلال اول، استدلال فرشته هاست که خودشون ُ برای جانشینی خدا در زمین از آدم شایسته تر می دونن. استدلالشون هم اینه که آدم اهل خونریزی و فساده، ولی ما اهل تسبیح و تقدیس و بندگی هستیم.

صد البته که فرشته ها به خاطر این استدلال غلط شون بد عاقبت نشدن. چون وقتی فهمیدن که اشتباه می کنن، اشتباه خودشونُ قبول کردن.

دقیقاً بر خلاف ابلیس که استدلال اونم غلط بود، ولی حاضر نشد اشتباه خودشُ بپذیره.

**

از استدلال غلط فرشته ها می فهمیم که ممکنه یکی توی خوبی و پاکی و عبودیت، عین فرشته ها باشه. ولی  یه وقتایی هم حرف و استدلالش غلط باشن. برای همینم همیشه به ما گفتن به زننده ی حرف نگاه نکنید،  به خود حرف نگاه کنید و اونُ بسنجید.

خیلی ها به این خاطر گرفتار می شن که فکر می کنن چون یکی خودش آدم خوب و درستیه، پس همه ی حرف هاش هم خوب و درسته.

خدا توی سوره ی زمر فرموده:

بشارت بده به بنده هایی که همه ی حرفا رو گوش می کنن و  دنباله رو بهترینِ اون ها می شن.

دقت کردید؟!

بشارت مال اونائیه که بهترین بودنِ خود حرف و استدلال براشون مهمه، نه اینکه گوینده ی اون حرف و استدلال کیه.

**

ما وقتی می گیم پیامبران و ائمه معصوم هستن، فقط منظورمون این نیست که گناه نمی کنن.

غیر از ائمه و پیامبرها، آدمهای دیگه ای هم بودن که هر چی خدا فرموده، گفتن چشم.

غیر از ائمه و پیامبرها، آدم های دیگه ای هم بودن که هیچ وقت دور گناه نرفتن.

یه معنی عصمت انبیا و ائمه اینه که این بزرگوارها،‌  دچار  سخن  و استدلال اشتباه هم نمی شن.  بقیه، با اینکه ممکنه آدمای خیلی خوبی باشن و هیچ وقت هم گناه نکنن، اما دچار خطاهای منطقی و استدلال های غلط بشن.

به همین دلیله که به جز معصومین، هیچ حرفی رو از هیچ کسی، نمیشه  دربست و چشم بسته قبول کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۳۲

شیطون، درسته که به خاطر تکبر و خود بزرگ بینی به آدم سجده نکرد، ولی توی ماجرای سجده نکردن ابلیس، پای حسادت هم وسط بود.

حسادت، باعث می شه تا حسود حاضر به اعتراف خیلی چیزا نباشه.

سجده کردن شیطون هم یه جور اعتراف بود به برتر بودن آدم.

ولی ابلیس نسبت به همین برتر بودن آدم، حس حسادت داشت و نخواست که به همچین اعترافی تن در بده.

اگه خیلی ها، قبل از غدیر و بعد از غدیر  و  روز عاشورا و بعد از اون، مقابل امام زمانشون صف کشیدن، یه دلیلش همین حسادت بود.

اعتراف و سر خم کردن پیش پیامبر و امام، دل خالی از حسادت می خواد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۱

تو دوست داری مث کدومشون باشی ؟

 یکیشون گفت  : من ، یه بشرم مث خودتون .  یکی هستم از خودتون .

 اون یکی گفت : من از شما بهترم . من کجا و شما کجا!

 اولی تواضع کرد و دومی تکبر . عوضش اولی به معراج رفت و دومی از عرش ، اخراج شد و تبعید شد به زمین .

 تو دوست داری مث کدومشون باشی ؟ مث پیامبر یا مث شیطون ؟زمین خوردن رو دوست داری یا به  معراج رسیدن رو ؟

 بنده های واقعی خدا اون هائین که تکبر رو از وجود خودشون به دور کردن ، به همه ظن خوب دارن و به خودشون ظن بد . بدی هر کسی رو هم که ببینن با خودشون میگن :

 شاید از من بهتر باشه . شاید خوبی هایی داشته باشه که من ندارم و از اون ها بی خبرم .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۵۰

این حسادت و کینه چه کارایی که نمی کنه.

شیطون اگه به آدم  و مقامش حسودیش نمی شد، جاش هنوز اون بالا ها بود.

برادرای یوسف اگه به داداش خودشون حسودی نمی کردن،  پاره تنشون رو نمی انداختن داخل چاه که چشم پدرشون از غصه سفید بشه.

ابولهب اگه به مقام  و  معنویت پیامبر  حسادت نمی کرد، برادرزاده خودش رو اون همه آزار نمی داد  و  رسوای دو عالم نمی شد.



اونجور که تعریف می کنن،  ابولهب، چون مریض شده بود و نمی تونست توی جنگ بدر شرکت کنه، داشت از غصه دق می کرد!

 دست آخر هم  یکی دیگه رو به جای خودش فرستاد که جاش اونجا خالی نباشه!

از طرف هم قول گرفت که چار تا تیر هم به نیت اون  به سمت پیامبری که پسر برادرش بود پرتاب کنه! 

اصلاً به احتمال زیاد، ابولهب،  از غصه ی همین نرفتن به جنگ بود که چند روز بعدش مُرد!

کینه و حسادت،‌ آدم رو اینجوری می کنه ....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۶

اینکه خدا توی قرآن فرموده  منشأ وسواس، شیطونه، دلیل های زیادی داره.

یه دلیلش اینه که آدم وسواسی، کم کم خودبزرگ بین و خود رأی می شه.

شیطون چه جوری مقابل خدا  ایستاد و گفت: تو داری اشتباه می کنی، من از آدم بهترم.

آدم وسواسی هم همینجوری مقابل خدا، قد علم می کنه.

خدا و پیغمبر می گن: یه ظرف یا یه لباس رو اگه دو بار آب بکشی، پاک می شه.

ولی آدم وسواسی،  حرف خدا و پیغمبر رو قبول نداره و می گه: نه خیر! شما ها فکر می کنید که این پاک شده،‌ ولی من می دونم که هنوز پاک نشده!‌

«دعوتید به مطالعه ی کتاب شیطان شناسی»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۲۰

آدم  با خدا و  مؤمن ، هم پیش مردم احترام داره ، هم پیش خدای مردم .

گاهی وقتا خدا به احترام آبروی یه مؤمن ، یه فامیل رو از گرفتاری نجات می ده ...

زیاد اتفاق افتاده که خدا، به احترام وجود یه مؤمن ، عذاب و سیل و زلزله و قحطی و  سونامی و هزار جور و قضا و بلای دیگه رو از اهل یه شهر بر داشته ...

مثالش خود پیامبر ما ...

خدا به پیامبرش  فرمود :

تا تو میون این ها باشی ،  به احترامت ، ما این ها رو عذاب نمی کنیم .

یعنی وجود یه پیامبر با آبرو ، باعث میشه که عذاب خدا حتی بر سر ابو جهل و ابو لهب و ابوسفیان هم نازل نشه ...

آخه ، هیچکی مثل خدا ، اهل آبرو داری و احترام داری نیست ...

هیچکی مثل خدا ، نسبت به آبرو دارها ، شرم و غیرت نداره.

خدا ، آبرو داره و آبرو دارها رو  هم دوست داره ...

آبرو داری کنیم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۸

آدم با ایمان، آدم شکاک و بد بینی نیست. ولی  ساده و زودباور هم نیست.

وجود یه مقدار شک و تردید باعث می شه تا آدم  هر حرفی رو از هر کسی قبول نکنه و چشم و گوش بسته دنبال کسی نره.

شک و تردید، اگه حالت شدید و افراطی به خودش نگیره، وجودش لازمه. مخصوصاً توی این دنیای جدید که خیلی خیلی پیچیده شده و نمی شه به هر دستی، دست داد!

به قول شاعر:

ای بسا ابلیس آدم روی  هست / پس به هر دستی نباید داد دست.

خیلی از اونایی که ما بهشون می گیم مالباخته، دارن چوب خوش باوری  خودشونُ می خورن.

البته ضرر مالی هر چقدر هم زیاد باشه قابل جبرانه. ولی بعضیا هستن که به جای زدن جیب آدم، رأی و عقیده ی درست آدمُ می زنن.

برای همینه که هیچ حرفی نباید در بسته و  چشم و گوش بسته قبول کرد!‌

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۷:۱۶

مادربزرگم همیشه می گفت:

«ابلیس کی گذاشت که ما بندگی کنیم؟»

ولی خدابیامرز، با اینکه این مصرع رو همیشه ورد زبون داشت، خیلی مقید جاده بندگی بود.

یادمه ماه رمضون که می اومد، می گفت:

«ابلیس رو هم گرفتن انداختن توی بند...

موندیم خطاهامون رو تقصیر کی بندازیم؟»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۸

درختای نازک و جوون، ممکنه با یه باد قوی تکون بخورن و کج بشن و ساقه شون شکسته بشه.

برای همینم ساقه ی نازک این درختا رو می بندن به یه چوب ضخیم و محکم تا در پناه اون چوب، به هر بادی نلرزن.

حکایت ما و شک و شبهه ها و  وسواس های فکری مون،‌ حکایت همون ساقه های نازک و  باد های قویه.

چاره ی کار ما هم اینه که پناه ببریم.  پناه ببریم به یه منبع قوی   و در پناهش خودمونُ از لرزش و لغزش  حفظ کنیم.

خدا توی آیه های قرآن می گه:  نمی خواد جای دیگه ای برید. بیاید پناه ببرید به خودم. از شر وسواس خناس، به خود من پناهنده بشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۴ ، ۱۳:۲۶

رابطه ی وسواس فکری و شیطان، مثل رابطه ی آب چشمه ست با خود چشمه.

خدا سرچشمه ی آرامش و یقینه و فکر کردن بهش به دل و قلب ما اطمینان می ده. عوضش شیطان چشمه ی جاری شک و شبهه و تردید و وسواس و وسوسه ست.  دلیلش هم اینه که توی شرایط شک و شبهه  و تردید، سخت ترین کار گرفتن تصمیم درسته. شیطان هم هر کاری که دستش باشه انجام می ده تا ما رو از گرفتن تصمیم درست دور کنه. برای همینم تلاش می کنه تا ما رو سرگرم دو دلی و تردید کنه.

اونجوری که آیه های سوره ی ناس می گن، اونایی که شک و  شبهه و تردید و دو دلی رو به جون آدما میندازن، یا خود شیطان هستن، یا همکار و پیمانکارش.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۴ ، ۱۳:۲۴