دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آمادگی» ثبت شده است

فکر کن قراره به یه مهمونی بزرگ دعوت بشی.

هم «یه مهمونی بزرگ»

هم «مهمونی یه بزرگ»

این مهمونی از اون مهمونی هایی هم نیست که یه ساعته و دو ساعته جمع بشه و بره دنبال کارش. تا اونجایی که ما حساب کردیم این مهمونی دست کم کمش،‌ 696 ساعت طول می کشه! یعنی بیشتر از چهار هفته...

خب، حالا با این مهمونی طولانی می خوای چی کار کنی؟

چه کاره ای اصلا؟

 

این هلال ماه رمضون که همه تا چند وقت دیگه می رن بالای پشت بوم و دنبالش می گردن، کارت دعوت همون مهمونی بزرگیه که حرفش رو زدیم. چقدر هم شبیه ابروی یاره!

میزبان این مهمونی هم خود خداست. میهمان هم که بنده و شماییم.

اسم این مهمونی ضیافت ماه رمضونه و  همه توش دعوتیم به صرف گرسنگی و تشنگی، رحمت، برکت، بخشایش و کلی چیزای دیگه....

 

توی این مهمونی، چون ماها  مهمون هستیم و مهمون حرمت داره، برآوردها به صورت ویژه محاسبه می شه...

مثلاً شما می گی : «بسم الله الرحمان الرحیم»

عوضش فرشته های مسئول ثبت برآورد می نویسن: یک ختم قرآن کامل!

یا مثلاً  دم عصر، سرت رو می ذاری روی بالش که دو ساعت چرت تابستونی بزنی، اون فرشته سمت راست می نویسه: دو ساعت عبادت و نیایش...

نفس هم که می کشیم، برامون تسبیح ثبت می شه...

می خوام بگم کلاً قراره خوش بگذره، شدید!

 

بعضیا برای این مهمونی،  از فردای عید فطر پارسال، در حال کسب آمادگی هستن. درست مث ورزشکارهایی که فردای المپیک پکن، مشغول آماده سازی برای المپیک لندن شدن.

بعضی ها از اول رجب همینجور توی اردوی آماده سازی برای مهمونی رمضان هستن.

خوش به حالشون!

ولی بعضیا تا شب اول ماه رمضون هم کارشون تکلیف نداره.  تازه همون شب اول یادشون می افته که قراره سی روز ، یا دست کم 29 روز مهمون یه بزرگ باشن....

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۰۱

اومده به من می گه: آخه یعنی چی که ملاقات با خدا؟!

آخه خدا که دیدنی نیست، زبونم لال!

بهش می گم: مگه هر ملاقاتی باید با چشم باشه...

مگه ما ها به ملاقات شادی و غم و احساس رضایت و عذاب وجدان که می ریم، اونا رو با چشم می بینیم؟!

اصلاً چش چی کاره ست این وسط...

رگ گردن هم کاره ای نیست!


از قدیم  که اینجوری نمی گفتن ، یه چیز دیگه می گفتن....

اما از همین امروز می شه گفت : کوه به کوه نمی رسه، ولی هر مخلوقی به خالق خودش می رسه...

دیر و زود داره ولی سوخت و سوز، نه، اصلاً راه نداره!

 

 

صد البته که  همینجوری، دست خالی نمی شه رفت ملاقات....

بالاخره یه ثوابی، یه حسنه ای، نه عمل صالحی...

به قول آیه های  قرآن، یه «وسیله» ای چیزی باید حتماً موقع ملاقات همرامون باشه....

نه که نشه  دست خالی رفت ملاقات ها، می شه،  ولی خوبیت نداره...

 


دیدی خیلی وقتا دلت نمی خواد با یکی  رو در رو بشی و ازش فرار می کنی...

ولی دست روزگار، کاری می کنه که یه جا گیر بیفتی و با همون کس چش تو چشم بشی...

حکایت ملاقات بعضی ها با خدا هم همینجوریه و وای از خجالت همچین ملاقات هایی...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۳

یه وقتایی هست که کلی این دور و اون در می زنی تا یه وقت ملاقات با رئیست بگیری...

اینجور وقتا ، وقت ملاقات که می رسه، با اینکه یه کم اضطراب داری، ولی خوشحالی...

خوشحالی از اینکه بالاخره می تونی بری و مشکل خودت رو باهاش در میون بذاری....

ولی یه وقتایی، بدون اینکه خودت بخوای، بهت اطلاع می دن که فلانی احضارت کرده....

اینجور وقتا، خوشحال که نمی شی، هیچ، ناراحت هم هستی... برای اینکه مطمئنی باز طرف می خواد از کارت ایراد و اشکال بگیره...

قصه ملاقات ماها با خدا هم همینجوریه...

بعضی ها از خداشونه خداشون رو ملاقات کنن و بعضی های دیگه رو به زور برای ملاقات احضار می کنن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۱

طرفدار، وقتی از فوتبالیست یا هنرپیشه خوشش میاد، سعی می کنه خودشُ مث اون کنه. مث اون لباس می پوشه، مث اون راه می ره، مث اون حرف می زنه...

ماها، مدعی هستیم کارمون از دوست داشتن امام زمانمون گذشته و عاشقیم. عشق که دیگه اصلاً کارش شبیه کردن عاشق به معشوقه.

ماها که ادعا داریم عاشقیم و واله و منتظر... ماها چقدر شبیه امامون هستیم؟ اصلاً عاشق و منتظریم؟ یا این که ....

 

اینُ دیگه همه مون بهش اعتقاد داریم: این که جمعه به جمعه، دفتر اعمالمونُ می برن پیش امام زمانمون.

ولی بعضی هامون که مؤمن‌تریم و مخلص تر، معتقدیم نقل،‌ نقل هفته ای یه بار نیست. امام حاضر، امام ناظر هم هست. یعنی لحظه به لحظه شاهد اعمال و رفتار ماست. امام ما، بیشتر از خود ما از حال ما خبر داره و همیشه به یاد ماست، حتی وقتایی که خودمون یاد خودمون نیستیم!

قضیه یه جوریه که انگار، بیش تر از اون که ما  منتظر ظهورش باشیم، اونه که منتظر آماده شدن ماست.

خودمونیم! منتظر واقعی ماییم، یا خودش؟!

 

بعضی ها وقتی می گن امامشون غایبه، منظورشون اینه که حاضر نیست. امامی هم که حاضر و ناظر نباشه، امام بی خبره! عوضش بعضی ها وقتی می گن امامشون غایبه، منظورشون اینه که امامشون ظاهر نیست. این ظاهر نبودن، بیشتر از اون که عیب امام باشه، عیب چشم ظاهربین و غیب نشناس ماهاست...

بعضی ها توی پستو های ذهنشون، منتظر امامی غایب و غیر حاضر و بی خبر از همه جا هستن که پای خودش هم یه جایی مث جزیره خضرا گیره.

ولی بعضی ها ، چشم و دلشون پاک تره، منتظر امامِ غایبِ غیر ظاهر، اما حاضر و ناظرن که همیشه و همه جا، همراه دلشونه.

انتظار ما، کدوم شکلیه؟!

 

احادیث، مرتب به گوشمون خوندن که بهترین اعمال انتظار فرجه.

از همین جمله می تونیم نتیجه بگیریم که انتظار، جزء اعماله و صرفاً ثانیه شماری درونی نیست.

اینکه انتظار فرج، جزء اعمال به حساب اومده، معنیش اینه که انتظار فرج با نشستن و دست روی دست گذاشتن فرق می کنه.

منتظر فرج، مث زندانی سلول انفرادی، اهل چوب خط کشیدن روزا و سال ها نیست. آخه خوب می دونه که اگه فقط بشینه و چوب خط بکشه، تا ابد باید توی همون سلول تنگ و تاریک باقی بمونه...

منتظر واقعی مث کسیه که برای فرار کردن از اون سلول، به تلاش میفته و تقلا می کنه...

ماها انتظارمون چه شکلی و چه جنسیه؟

شکل چوب خط کشیدن و جنس دست روی دست گذاشتنه، یا  شکل تقلا و حرکت و جنب و جوش؟!

 

اونایی که تجربه کنکورُ داشتن، خوب می دونن من چی می گم.

از تابستون سال قبل که درس خوندن برای کنکور شروع می شه، انگار زمان مث برق می گذره و  توی چشم به هم زدنی، شب کنکور از راه می رسه.

عوضش از فردای کنکور تا یه ماه بعد که رتبه ها رو اعلام کنن، هر روزش مثل یه قرنه.

فرق قبل از کنکور و بعد از کنکور، اینه که قبلش کلی درسِ نخونده و  تستِ حل نکرده داریم. برای همین هم هست که  زمان زود می گذره. ولی بعدش، چون دیکه نه کاری داریم، نه اصلاً کاری دستمونه، زمان کند می گذره.

اینکه دوازده قرن انتظار فرج، به سرعت برق و باد گذشته، معنیش اینه که ما شیعه ها، برای ظهور، کلی کار عقب افتاده و روی زمین مونده داریم.

اگه کاری برای انجام دادن باقی نمونده بود، یا اگه اصلاً کاری دستمون نبود، هر یه روزِ این دوازده قرن، خودش یه قرن بود.

حواسمون به کارهای عقب افتاده مون هست؟ واقعاً چقدر داریم برای ظهور آماده می شیم؟

 

اگه امام زمان بیاد، ارزونی میاد. بی کاری هم ریشه کن می شه. از ترافیک و راه بندون و آلودگی هوا هم خبری نیست. حتماً یه راهی هم  برای درمان ایدز و سرطان و ام اس و بقیه مریضی ها پیدا می کنه. امام زمان، حتماً فلسطینُ هم از  صهیونیست ها می گیره.

مشکلات و دغدغه های ما آدمای این قرن همین هاست و فکر می کنیم امام زمان برای حل همین مشکلاته که قراره بیاد.

صد سال پیش، پدر بزرگ هامون فکر می کردن اگه امام زمان بیاد متفقینُ از ایران بیرون می کنه و  قحطی تموم می شه و وبا و حصبه بی درمان نمی مونه.

حتماً! هشتصد سال پیش هم اجدادمون فکر می کردن اگه امام زمان بیاد، مغول ها رو تار و مار می کنه...

ولی هیچ کدوم از این کارها، کار هایی نیست که از دست کسی غیر از امام زمان بر نیاد. برای همین هم هست که امام زمان، نه برای  بیرون کردن مغول ها ظهور کرد، نه برای اخراج متفقین..

قرار هم نیست برای ارزون کردن شیر و گوشت، ظهور کنه...

باید ذهنمونُ به آرزوهای بزرگ تر و امام زمان بزرگ تری خو بدیم!

 

بعضی کارها، شاید اولش از روی توجه و حضور دل باشن، ولی تکرارشون باعث می شه تا  کم کم  رنگ عادت بگیرن. چیزی هم که رنگ عادت به خودش گرفت، دیگه کار دل نیست. چون ما آدما این قدرتُ داریم که وقتی دلمون جای دیگه ست و حواسمون نیست، بازم عادت هامونُ درست انجام بدیم. مثلاً هزاری هم که دلمون مشغول باشه و ذهنمون جای دیگه، درست رانندگی می کنیم و خیالی نیست!

حالا یه سؤال!

چقدر  از دعای ندبه خوندن های ما، و عجل فرجهم گفتن های ما، توسل گرفتن های ما، از سر حضور قلبه و  چقدرش از روی عادت...

چقدر واقعاً منتظر ظهوریم و چقدر از سر عادت، ادای منتظر ها رو در میاریم؟!

 

«ایشالّا آقا خودش میاد و همه چی رو درست می کنه!»

تا حالا چند بار این جمله رو شنیدیم؟

خودمون چی؟ خودمون تا حالا چند بار تنبلی و کم کاریمونُ زیر پوشش همین یه جمله ساده و تکراری قایم کردیم؟

ماها منتظر چه جور امامی هستیم؟

امامی که میاد تا خودش یه تنه همه کارهامونُ برامون انجام بده و ماها رو تنبل و تن پرور کنه؟ یا امامی که میاد تا ما رو هل بده و مجبورمون کنه قرن های قرن عقب افتادگی انسان از انسانیت خودشُ جبران کنیم؟

ماها منتظر چه جور امامی هستیم؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۶:۲۳