امروز، خانواده ی بزرگ ایران، اتحاد و یکرنگی خود را به نمایش می گذارد.
امروز، مردم ایران، با تنوعی غنی از زبان ها، قومیت ها، پوشش ها و لهجه ها، همدل و همزبان می شوند.
امروز، روز باهم بودن و در کنار هم ماندن است.
روز وحدت و یکپارچگی جامعه ی ایرانی.
تا ساعتی دیگر، خبر اول رسانه های دنیا، انعکاسی از حضور با شکوه مرد و زن و پیر و جوان ایرانی است.
همه با هم، نقش آفرین نمایشی بزرگ، هماهنگ، زیبا، پر شکوه و میلیونی خواهیم شد.
همه با هم، حضوری پر رنگ را به نمایش خواهیم گذاشت.
آنگونه که لنز دوربین ها و تیتر درشت روزنامه ها، از توصیف عظمت این حضور، عاجز بمانند.
کسی به درخت بدون میوه، سنگ نمی زند.
علت همه این سنگ پرانی های سی و چهار ساله، بالندگی روز به روز ما مردمِ همیشه بَرَنده است.
امروز، هر کدام از ما، با حضور خود، پای این حقیقت مهر تأیید می زند که ما، کوتاه نخواهیم آمد. ما نخواهیم ترسید. ما عقب نخواهیم نشست. ما ایستاده ایم و خواهیم ایستاد.
کوشیده اند تا نور خدا را با دهانهایشان خاموش کنند.
چه خیال کرده اند؟
خورشید را مگر می شود خاموش کرد؟
شاخه ی درخت طوبی را مگر می شود خشکاند؟
همه ی آن تهدیدها و تحریم ها، سنگی است که به سوی اقیانوس پرتاب می شود.
سنگ ها، غرق می شوند و اقیانوس متلاطم نمی شود.
امروز، در خیابان های ایران بزرگ، جمع می شویم و عظمت اقیانوس گونه ی خود را به رخ می کشیم.
از بیست و دوم بهمن هزار و سیصد و پنجاه و هفت، تا بیست و دوم بهمن هزار و سیصد و نود و چهار، سی و هفت سال، راه پر فراز و نشیب را پشت سر گذاشته ایم.
اما هنوز، آرمان ها و آرزوها، همان آرزوهای پاک و آرمان های اصیل است.
ما هنوز همانی هستیم که بودیم؛ اما بالنده تر و پاینده تر.
شور همان شور است و شعور، همان شعور ناب و همیشگی.
ما، به این راه، ایمان داریم و وفاداریم.
امروز، در برابر چشمان مشتاق، در برابر دیدگان دریده از حسد، در پیش دوست و دشمن، عمق ارادت خود را به ولایت به قضاوت همگان می گذاریم.
امروز، ثابت می کنیم:
مردمی که ولایت دارند، حقارت ندارند.
مردمی که ولایت دارند، دست را جز به نشانه ی پیروزی، بالا نمی برند.
مردمی که با عشق به ولایت بزرگ شده اند، خوار و کوچک نمی شوند.
حتی اگر دشمنان کینه جوی همیشه باخته، با شمشیرهای آخته، تیزتر و عریان تر از همیشه، بر ما تاخته باشند.
رسمیترین شعار راهپیمایی امروز، اصلیترین حرف جانباز ویلچرنشین است.
امروز، عشق است خسخس سینه ی مجروحان والفجر ۸ و کربلای ۵ و خیبر و بدر.
امروز، جلوی مسجد دانشگاه صنعتی شریف، در روز روشن برای «احمدی روشن» دست تکان میدهیم.
امروز، با اسم رمز «الله اکبر»، مچ همه ی زورگوها را خواهیم خواباند.
امروز، امید همه آن هایی که چشم امیدشان به نیامدن ماست، نا امید خواهند شد.
امروز، به خیابان که آمدی، حتماً اطرافت را خوب تماشا کن.
همت و باکری و خرازی را ببین،
اصلاً تلاش کن بوی مصطفی احمدی روشن و دوستان دانشمندش را استشمام کنی.
شعار بده قربه الی الله!
شعار بده برای جلب رضایت خدا!
شعارهای از سر شعور من و تو، تضمین کننده ی موفقیت این کشور است.
این فریادهای هر ساله ماست که همه ملت های اسلامی را بیدار کرده است.
بیداری را ارج می نهیم و شعارهای مهم را برای همه جهانیان تکرار می کنیم.
تکرار می کنیم تا بشنوند و به دنبال رمز پیروزی ما بگردند.
تا بدانند که رفتن نامبارک ها و قذافی ها کافی نیست،
رفتن آن ها، تازه، اول راه است.
همین شعار دادن های ما، همین اعلام آمادگی زبانی، همین به خیابان آمدن ها، همین ها آنقدر مهم است که دشمن را وادار می کند دست به هجو و تخریب عقلانیت خود بزند.
یک روز صحبت از درختانی است که در مسیر راهپیمایی کاشته شده اند.
روز دیگر سخن از اتوبوس و آبمیوه و اضافه حقوق می کنند.
حتی گاهی سکه طلا می بینند در مشت های خالی گره کرده ی ما.
ولی ما، بی توجه به آنچه در بی بی سی و الجزیره و العربیه گفته می شود، فقط به یک صدا گوش می دهیم:
«اگر خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری می کند و قدم هایتان را استوار می سازد.»