دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا

اعتقاد، رفتار و اخلاق صحیح

دین و دنیا
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسن عسگری» ثبت شده است

امشب، شب غروب خورشیدیه که  خفاش ها، حتی اجازه ندادن به میان سالی برسه.

امشب، شب شهادت امامیه که به او، حتی اجازه  حج رفتن هم داده نشد.

امشب، شب شهادت امامیه که دیوارها و سربازها، بین او و دوست دارانش فاصله انداخته بودن.

امامی که برای  تنها فرزند خودش، تنهایی و غربت ُ به یادگار گذاشت.

فرزندی که بالاخره یه روز از پس ابرهای تیره ی غیبت بیرون میاد و  قصه ی عالَمُ از سر سطر شروع می کنه.

**

امام حسن عسگری، امامی بود که تولد، دوران حیات و ماجرای تلخ شهادتش در یک شهر کاملاً نظامی رخ داد. در یک محوطه ی کاملاً پادگانی.

مأمورانی در هفت روز هفته  و بیست چهار ساعت شبانه روز، امام عسگری رو زیر نظر داشتن.

امام امام و شیعیان امام،  باز هم راهی برای رسوندن پیام خودشون به همدیگه پیدا می کردن.

یکی از  شاگردان امام، برای خودش شغل  دوره گردی و دستفروشی روغنُ انتخاب کرده بود.  ظرف های روغنی که  او در محله های سامرا جا به جا می کرد،‌ در حقیقت،  پوششی برای رد و بدل کردن نامه های امام و شیعیان بودن.

بعدها همون شاگرد روغن فروش به اولین نایب از نایبان چهارگانه ی امام زمان تبدیل شد.

**

هدف مهم دیگه ای که امام و یاران نزدیکش از عهده ی اون بر اومدن، مخفی نگه داشتن وجود فرزند ایشون بود.  تا  روز  تدفین امام عسگری، دستگاه خلافت و حتی برادر امام، یعنی جعفر کذاب از وجود همچین فرزندی بی خبر مونده بودن.

همیشه در طول تاریخ، یکی از وظایف مهم  دوستان اهل بیت، همین وظیفه ی رازداری و حفظ اسرار بوده. به گواهی تاریخ،  یاران و نزدیکان امام حسن عسگری، از عهده ی این وظیفه به خوبی بر اومدن.

**

امشب، علاوه بر اینکه شب شهادت امام حسن عسگریه، شب آغاز غیبت صغری هم هست. غیبت صغری، دوران آماده سازی شیعه برای دوران سخت غیبت کبری ست. در طول این دوران، امام با اینکه مخفیانه زندگی می کرده،‌ اما نمایندگانی داشته که  شیعیان می تونستن به اون ها مراجعه کنن. این نمایندگان نامه های مردم از اون ها می گرفتن و جواب امام زمان به  اون نامه ها رو بهشون  تحویل می دادن.

در دوران سخت و حساس غیبت صغری هم  دوستان اهل بیت به خوبی  از عهده ی وظیفه ی رازداری و حفظ اسرار بر اومدن. شیعیان اهل بیت در این دوران،‌ برای حفظ جان امام زمان حتی از به زبون آوردن نام ایشون خودداری می کردن. یعنی اگه  می خواستن با همدیگه از امام زمانشون صحبت کنن از  اسم های مستعار و رمزگونه استفاده می کردن.

دقت و توجه و هوشیاری همه ی اون هایی که در دوران غیب صغری برای مذهب اهل بیت زحمت کشیدن، ستودنیه. درود خدا بر همه ی اون ها.

**********

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۱۶:۱۶

به شوق زیارت خورشید یازدهم، با پای سر، رنج سفر را ، تا سامرا، به جان خریده بود.  همراه خودش ،  امانتی از جنس کیسه های سیم و زر داشت. هر کیسه ی سر بسته، مُهری  داشت که نشان می داد چه کسی آن را تقدیم امام خودش کرده.

وقتی شرف حضور در محضر امام را یافت، روی زانوی امام، کودکی دید، ماه تر از ماه!

امام به کودک خردسالش اشاره کرد که: هدیه های  شیعیان و دوستانت را تحویل بگیر؛

کودک، ولی پرسید: آیا جایز است که دست پاک، به سمت مال و هدیه های ناپاک دراز شود؟!

امام از حامل هدیه ها  خواست تا کیسه  ها را برای جدا شدن حلال و حرامش  بیرون بیاورد؛

احمد بن اسحاق،  هر کیسه را که بیرون می آورد، کودک،  از فرستنده و مبلغ و جزئیات  همان کیسه خبر می داد. کیسه را که باز می کردند، جزئیاتش همان بود که لحظه ای پیش، کودک معصوم امام گفته بود.

اگر در کیسه ای سکه ای  از مال حرام بود، کودک قصه ی همان سکه را هم می گفت.

کودک، قصه را  تعریف می کرد و پدر، قصه را تصدیق!

سر انجام، امام کیسه های ناپاک را به پسر اسحاق داد تا از دست آن ها که فرستاده اند، به دست صاحبان اصلی شان برسند.

احمد بن اسحاق، با این پیام کیسه ها را پس می داد که: «امام به این اموال، نیازی ندارد!»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۱