آدمیزاد به امید زنده ست. به امیده که نیرو می گیره برای جلو رفتن. به امیده که تاب و توان پیدا می کنه برای ادامه دادن.
انسان به حکم انسان بودنش اهل امید بسته. ولی به کی ؟ به چی؟ به کجا؟!
یه وقتایی به چیزی امید می بندیم که ارزش امید بستن نداره. روحمون تکیه می ده به ستون های سست. به پایه های لرزان. به ستاره های غروب کردنی. به سراب های غیر واقعی.
آخر اینجور دل بستن ها، یأسه. آخر این جور امیدواری ها، نا امیدیه. شکسته. پشیمونیه.
**
حضرت ابراهیم به ستاره پرست ها، به ماه پرست ها و خورشید پرست ها فرمود:
«من غروب کننده ها رو دوست ندارم. من به افول کننده ها دل نمی بندم.»
فرمود: من به کسی دل می بندم که خورشید نیست. خورشید آفرینه. ماه آفرینه و ستاره آفرین. کسی که رحمت و قدرتش، افول و غروب نداره.
باید به کسی دل بست که بی غروبه باشه. بی افول. کسی که همیشه زنده باشه، همیشه تابنده. همیشه مهربان. باید به کسی امید بست که همیشه برای ما وقت داشته باشه. همیشه نزدیک باشه. کسی بی خواب و خوراک! همیشه بی نیاز و همیشه بنده نواز!
*********